red room. p۹
لونا:(یقه بورامو مگیره) بهتر از اینه که یک ه. رز. ه ای مثل ننه تو بزرگم کنه
بورام: حرفتو پس بگیر
لونا: چرا دقیقا؟( خنده کج)
بورام: ارباببب اون منو از پله پرت کرد پایینن(پوزخند و داد و ادا)
لونا: روی واقعیت رو کامل دیدم(خنده عصبی)
تهیونگ: چته بورام
بورام: ارباب لونا منو از بالای پله هلم داد
تهیونگ: به من چه تو چته، لونا خوبی چیزیت نشد خودت نیافتادی؟
لونا: من خوبم اوپا
بورام: به ارباب میگی اوپا دیوونه شدی
تهیونگ: دخالت نکن،(زنگ در) عه مهمونا اومدن، کوک بدو جمع کن امدن
لونا:(ذهن: چیو جمع کنه؟) من میرم بالا الان میام
تهیونگ: باشه ولی یک راست برو طرف اتاقتـ
لونا: باشه
لونا رفت تو اتاقش موهاشو درست کرد و امد پایین
و دید جز تهیونگ کسی نیست
لونا: پس مهمونا کجان؟
تهیونگ: نمیدونی؟؟ پایین خونه یک مکان مخفی برای مهمونیا
لونا: اوه پس بریم
از حیاط رد شدن و رفتن تو و لونل با یک جمعیت خیلی زیادی رو به رو شد و یک راست رفت و روی یک صندلی که کنار دستگاه بوفه بود نشست و هیوک امد طرفش
هیوک: عه میبینم خواهر ج. ن... ماتیا اینجاست
لونا: تو دیگه کی ای نکنه هیوک تویی(لبشو کج میکنه)
هیوک: اوهــمیبینم کوک قبلا منو بهت معرفی کرده
لونا:: دقیقا برعکس هیچی دربارت نمیدونم پس گم. شو
هیوک: اوه اوه عصبانی میشی چه جذاب میشی
لونا: دهنتو ببند
یکی از خدمتکارا میاد و ش. م. پ. اینو پخش میکنه و لونا هم برمیداره ولی هیوک نه هیوک دستشو میزاره اونور لونا و لونا یک هو اون لیوانو رو هیوک خالی میکنه و با مشت میزنه تو صورت هیوک و بلند میشه همه نگاها میاد روی اون دوتا
لونا: مگه نگفتم گم. شو؟
هیوک: تو الان چه گ. و. هی خوردی؟(خنده عصبی)
لونا: همون که دیدی
هیوک میاد لونا رو بزنه ولی جا خالی میده و برعکس لونا میزنتش و هیوک میگه
هیوک: خیلی پرورو شدی خانم کوچولو
(موهاشو میده بالا)
لونا: اها خیلی ترسیدم نخوریمون
هیوک:(اخم میکنه و با دستش گلو لونا رو میگیره ولی چون قدش خیلی بلند نبود نمیتونست بلندش کنه و لونا زد زیر خنده) روانی ای نه؟(تک خنده)
لونا:(چون گلوشو هیوک گرفته صداش بلند نیست) اخه قدت بلند نیست قوی هم نیستی نمیتونی حتی بلندم کنی خیلی اسکلی
هیوک: ببین ماتیا بدبخت مرد تا تو ه. ر. زه زنده بمونی وگرنه اگه تو میم. ردی قطعا اون فرار میکرد و گیر نمیافتاد
لونا: اها خیلی تاثیر گذار بود
هیوک لونا میچسبونه به دیوار و یک هو یک دست محکم میزنه به دست هیوک جوری که لونا رو ول میکنه و لونا شروع میکنه به سرفه
کوک: به به هیوک
هیوک:چیکار کردی؟ طرف لونو گرفتی؟
کوک: خیلی زیادی گ. و. ه نمیخوری؟ وسط مهمونی دعوا میخوای اگر نمیخوای جلوی رئیس های دیگه ابروت بره برو یک جا واسه خودت بشین وگرنه امشب تو هم نمیتونی بری
لونا:(تو هم؟؟؟؟؟)
بورام: حرفتو پس بگیر
لونا: چرا دقیقا؟( خنده کج)
بورام: ارباببب اون منو از پله پرت کرد پایینن(پوزخند و داد و ادا)
لونا: روی واقعیت رو کامل دیدم(خنده عصبی)
تهیونگ: چته بورام
بورام: ارباب لونا منو از بالای پله هلم داد
تهیونگ: به من چه تو چته، لونا خوبی چیزیت نشد خودت نیافتادی؟
لونا: من خوبم اوپا
بورام: به ارباب میگی اوپا دیوونه شدی
تهیونگ: دخالت نکن،(زنگ در) عه مهمونا اومدن، کوک بدو جمع کن امدن
لونا:(ذهن: چیو جمع کنه؟) من میرم بالا الان میام
تهیونگ: باشه ولی یک راست برو طرف اتاقتـ
لونا: باشه
لونا رفت تو اتاقش موهاشو درست کرد و امد پایین
و دید جز تهیونگ کسی نیست
لونا: پس مهمونا کجان؟
تهیونگ: نمیدونی؟؟ پایین خونه یک مکان مخفی برای مهمونیا
لونا: اوه پس بریم
از حیاط رد شدن و رفتن تو و لونل با یک جمعیت خیلی زیادی رو به رو شد و یک راست رفت و روی یک صندلی که کنار دستگاه بوفه بود نشست و هیوک امد طرفش
هیوک: عه میبینم خواهر ج. ن... ماتیا اینجاست
لونا: تو دیگه کی ای نکنه هیوک تویی(لبشو کج میکنه)
هیوک: اوهــمیبینم کوک قبلا منو بهت معرفی کرده
لونا:: دقیقا برعکس هیچی دربارت نمیدونم پس گم. شو
هیوک: اوه اوه عصبانی میشی چه جذاب میشی
لونا: دهنتو ببند
یکی از خدمتکارا میاد و ش. م. پ. اینو پخش میکنه و لونا هم برمیداره ولی هیوک نه هیوک دستشو میزاره اونور لونا و لونا یک هو اون لیوانو رو هیوک خالی میکنه و با مشت میزنه تو صورت هیوک و بلند میشه همه نگاها میاد روی اون دوتا
لونا: مگه نگفتم گم. شو؟
هیوک: تو الان چه گ. و. هی خوردی؟(خنده عصبی)
لونا: همون که دیدی
هیوک میاد لونا رو بزنه ولی جا خالی میده و برعکس لونا میزنتش و هیوک میگه
هیوک: خیلی پرورو شدی خانم کوچولو
(موهاشو میده بالا)
لونا: اها خیلی ترسیدم نخوریمون
هیوک:(اخم میکنه و با دستش گلو لونا رو میگیره ولی چون قدش خیلی بلند نبود نمیتونست بلندش کنه و لونا زد زیر خنده) روانی ای نه؟(تک خنده)
لونا:(چون گلوشو هیوک گرفته صداش بلند نیست) اخه قدت بلند نیست قوی هم نیستی نمیتونی حتی بلندم کنی خیلی اسکلی
هیوک: ببین ماتیا بدبخت مرد تا تو ه. ر. زه زنده بمونی وگرنه اگه تو میم. ردی قطعا اون فرار میکرد و گیر نمیافتاد
لونا: اها خیلی تاثیر گذار بود
هیوک لونا میچسبونه به دیوار و یک هو یک دست محکم میزنه به دست هیوک جوری که لونا رو ول میکنه و لونا شروع میکنه به سرفه
کوک: به به هیوک
هیوک:چیکار کردی؟ طرف لونو گرفتی؟
کوک: خیلی زیادی گ. و. ه نمیخوری؟ وسط مهمونی دعوا میخوای اگر نمیخوای جلوی رئیس های دیگه ابروت بره برو یک جا واسه خودت بشین وگرنه امشب تو هم نمیتونی بری
لونا:(تو هم؟؟؟؟؟)
۸۴۷
۲۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.