پدرخوانده:)
پدرخوانده:)
پارت ¹⁰
* بیا از این طرف..
رفتیم توی کلاس..
بچه های کلاس :
همه:سلام یه کلاسمون خوش اومدی
+ مرسی
( معلم اومد علامتش • )
• بچه ها به ات سلام کنین....ات خودتو معرفی میکنی برامون؟
+ سلام من هونگ ا.... یعنی جئون ات هستم.
• خیلی خوب میتونی کنار تهیونگ بشینی
+ باشه
*زنگ تفریح اول*
تهیونگ ویو
اون هونگ اته که توی پرورشگاه بزرک شده ولی الان توسط جئون جونگکوک به سرپرستی گرفته شده..
+ راستی تو اسمت چیه؟
* تهیونگ
+ آها
* اوهوم
تهیونگ ویو
گردنش خیلی خوب به نظر میرسید تصمیم گرفتم زنگ آخر یه کارایی کنم.
ات ویو
مدرسهی خسته کنندهای بود البته همهی مدریه ها خیته کنندهن
_____________________________________
• خب بچه ها درست امروزمون تموم شد میتونین برین
همهی کلاس : خداحافظ معلم.
تهیونگ ویو
وقتی زنگ آخر شد و همهداشتن میرفتن خونه ات داشت به سمت در خروجی مدرسه میرفت که دستش رو کشیدم و بردمش دستشویی و درش رو بستم و قفل کردم.
+ چ..چیکار داری میکنی؟
* بهنظر خودت؟ خیلی خوشگلی ها
ولی بعله همونطور که فکرش رو میکنین اونجا به ات تج*اوز کرد.
کوک ویو
نزدیک نیم ساعت دم در مدرسه منتظر موندم خیلی نگارن بودم کل مدرسه خالی بود ولی ات نیومده بود که رفتم داخل مدرسه و رفتم دفتر مدیر
× آقای جئون چیشده؟
_ ات نیم ساعته نیومده بیرون
× یعنی چی؟
_ یعنی نیومده دیگه
کوک ویو
که یهو صدای جیغ شنیدم ...
× این صدای کی بود دیگه
ردشو گرفتم که از دستشویی میاومد
( صدای گریهی ات )
_ اتت
فهمیدم یکی از این اتاقاست در رو محکم ضربه زدم و شکوندم دیدم که ات لخ*ته و تهیونگ اونجا بود و داشت ... ( اهم اهم )
+ بابا ( گریه )
_ مرتیکهی گوساله چه گوهی میخوری عوضیی
با مشت زد توی صورت تهیونگ و صورتش رو کاملا خونی کرد
_ ات ات خوبی؟
+ ( بغلش کرد ) م..من خیلی میترسم میترسم ( گریه )
_ نگران نباش اینچام اینجام لباس بپوش بیا اینو بپوش
* هووف چیکار کردم مگه؟ فقط ات خیلی خوشمزه بودااا ( تهیونگ ببخشیدداا🗿🥲 دارم خیلی بد جلوهت میدم 😐 )
_ خفه شو الاغغ میدمت دست پلیس
ات حالش خیلی بد بود واسهی همین کوک اونو برد توی ماشین و در رو قفل کرد تا کسی نیاد بعدش رفت دفتر مدیر و همهچی رو به مدیر گفت
_ زود اخراجش کنیننن فورااا
× چ..چشم
_ هووف
پارت ¹¹ میااااددد به زودییی
پارت ¹⁰
* بیا از این طرف..
رفتیم توی کلاس..
بچه های کلاس :
همه:سلام یه کلاسمون خوش اومدی
+ مرسی
( معلم اومد علامتش • )
• بچه ها به ات سلام کنین....ات خودتو معرفی میکنی برامون؟
+ سلام من هونگ ا.... یعنی جئون ات هستم.
• خیلی خوب میتونی کنار تهیونگ بشینی
+ باشه
*زنگ تفریح اول*
تهیونگ ویو
اون هونگ اته که توی پرورشگاه بزرک شده ولی الان توسط جئون جونگکوک به سرپرستی گرفته شده..
+ راستی تو اسمت چیه؟
* تهیونگ
+ آها
* اوهوم
تهیونگ ویو
گردنش خیلی خوب به نظر میرسید تصمیم گرفتم زنگ آخر یه کارایی کنم.
ات ویو
مدرسهی خسته کنندهای بود البته همهی مدریه ها خیته کنندهن
_____________________________________
• خب بچه ها درست امروزمون تموم شد میتونین برین
همهی کلاس : خداحافظ معلم.
تهیونگ ویو
وقتی زنگ آخر شد و همهداشتن میرفتن خونه ات داشت به سمت در خروجی مدرسه میرفت که دستش رو کشیدم و بردمش دستشویی و درش رو بستم و قفل کردم.
+ چ..چیکار داری میکنی؟
* بهنظر خودت؟ خیلی خوشگلی ها
ولی بعله همونطور که فکرش رو میکنین اونجا به ات تج*اوز کرد.
کوک ویو
نزدیک نیم ساعت دم در مدرسه منتظر موندم خیلی نگارن بودم کل مدرسه خالی بود ولی ات نیومده بود که رفتم داخل مدرسه و رفتم دفتر مدیر
× آقای جئون چیشده؟
_ ات نیم ساعته نیومده بیرون
× یعنی چی؟
_ یعنی نیومده دیگه
کوک ویو
که یهو صدای جیغ شنیدم ...
× این صدای کی بود دیگه
ردشو گرفتم که از دستشویی میاومد
( صدای گریهی ات )
_ اتت
فهمیدم یکی از این اتاقاست در رو محکم ضربه زدم و شکوندم دیدم که ات لخ*ته و تهیونگ اونجا بود و داشت ... ( اهم اهم )
+ بابا ( گریه )
_ مرتیکهی گوساله چه گوهی میخوری عوضیی
با مشت زد توی صورت تهیونگ و صورتش رو کاملا خونی کرد
_ ات ات خوبی؟
+ ( بغلش کرد ) م..من خیلی میترسم میترسم ( گریه )
_ نگران نباش اینچام اینجام لباس بپوش بیا اینو بپوش
* هووف چیکار کردم مگه؟ فقط ات خیلی خوشمزه بودااا ( تهیونگ ببخشیدداا🗿🥲 دارم خیلی بد جلوهت میدم 😐 )
_ خفه شو الاغغ میدمت دست پلیس
ات حالش خیلی بد بود واسهی همین کوک اونو برد توی ماشین و در رو قفل کرد تا کسی نیاد بعدش رفت دفتر مدیر و همهچی رو به مدیر گفت
_ زود اخراجش کنیننن فورااا
× چ..چشم
_ هووف
پارت ¹¹ میااااددد به زودییی
۳.۴k
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.