تکپارتی(درخواستی)
#تک_پارتی #تکپارتی
#درخواستی
#جیک
&وقتی فکر میکنی خونه نیست و..
علامت ا.ت÷ علامت جیک×
با چرخوندن کلید داخل در،درو باز کرده و بعد کمی باز کردنش وارد خونه ای که کم کم فضای تاریکی رو به خودش میگرفت شدی،بعد بستن در با باز کردن چراغ ها روشنایی محیطو مهیا کرده و باپوش های نرمتو جایگزین کفشای پاشنه بلندت کردی و با آویزون کردن کیف و پالتوت به آویزه وارد پذیرایی شدی..
برای اطمینان شدن به بودن و نبودن جیک تو خونه صداتو صاف کرده و با کمی ولوم بلند صداش کردی...
÷جیک..تو خونه ای؟
برای اینکه پاسخی نشنیدی دوباره اینبار با ولوم صدای کمی بلند تر از قبلی همین حرفارو تکرار کرده و دوباره پاسخی جز سکوت دریافت نکردی که این نشان دهنده نبودش تو خونه رو برات روشن میکرد!
هوف بلندی از خستگی کرده و رو مبل به حالت دراز کشیده قرار گرفتی چشاتو بستی و تا خواستی به خودت استراحت بدی که با حس لیسیده شدن دستت چشاتو گشوده و به لیلا که با شور و شوق در حال لیسیدن دستت بود خیره شدی خنده بزرگی تحویلش داده و رو مبل به حالت نشسته درامدی..
÷عزیز دلم*سرشو نوازش کردی*خونه بودی؟بابا کجاست خبر داری؟
لیلا پارسی کرد که خندیده و به چشای مظلومش که درخواست میکرد باهاش بازی کنی خیره شده و ادامه دادی:نمیدونی مگه نه؟..ببخشید حتما تو خونه خیلی حوصلت سر رفته،مگه نه؟هیچ معلوم نیست کجا گذاشته رفته!
خنده کوتاهی کرده و با حالت خاصی ادامه دادی:لیلا..درواقع بابات خیلی قشنگه مگه نه؟انگار اثار هنریه که نمیتونی از دیدنش سیر بشی!*نوازش دستاتو عمیق تر کردی*اون قشنگ ترین دارایی زندگی منه!*لیلا طور خاصی نگات کرد که خندیده و ادامه دادی*اره دیگه بابات..تعجب کردی نه؟اخه تا به حال این حرفارو به اون گفتم؟فقط فش نثارش میدم*خندیدی*چی میتونم بگم جز اینکه،تمام جزئیات صورتش مخصوصا لباش..که انگار چندیدن ساله طراحی شدن..اون واقعا قشنگه مگه نه؟
×که اینطور...
با حیرت به سمت صدا برگشته و به جیکی که خمار و طور خاصی بهت خیره شده و لبخند میزد نگاه کردی..
÷جیک..تو خونه..بودی؟؟
پوزخندی زد و گفت:اگه نبودم کی قرار بود این حرفارو از دهن دوست دخترم که روم نمیزد بشنوم؟این حرفای که چندین ماه هاست به جای فش دوست داشتم بشنوم!
خواستی حرف دیگه ای بزنی که با قدم برداشتن جیک به سمتت خفه شده و به جیکی که لحظه به ثانیه نزدیکترت میشد خیره شدی..
جیک که الان دقیقا کنارت رسیده بود به دستاش طوری رو مبل به حالت دراز کشیده درآوردت که تعجب کردی ولی جیک ثانیه ای نگذشت که با خیمه زدن به روت تعجبتو دوبرابر کرد و همینطور که گردنتو با لباش نوازش میکرد با صدای خمار و خش دارش ادامه داد...
×تو نمیدونی چقد مشتاق شنیدن اسمم از دهنت با صدای نالت دم گوشمم ا.ت!
The end. . .
#درخواستی
#جیک
&وقتی فکر میکنی خونه نیست و..
علامت ا.ت÷ علامت جیک×
با چرخوندن کلید داخل در،درو باز کرده و بعد کمی باز کردنش وارد خونه ای که کم کم فضای تاریکی رو به خودش میگرفت شدی،بعد بستن در با باز کردن چراغ ها روشنایی محیطو مهیا کرده و باپوش های نرمتو جایگزین کفشای پاشنه بلندت کردی و با آویزون کردن کیف و پالتوت به آویزه وارد پذیرایی شدی..
برای اطمینان شدن به بودن و نبودن جیک تو خونه صداتو صاف کرده و با کمی ولوم بلند صداش کردی...
÷جیک..تو خونه ای؟
برای اینکه پاسخی نشنیدی دوباره اینبار با ولوم صدای کمی بلند تر از قبلی همین حرفارو تکرار کرده و دوباره پاسخی جز سکوت دریافت نکردی که این نشان دهنده نبودش تو خونه رو برات روشن میکرد!
هوف بلندی از خستگی کرده و رو مبل به حالت دراز کشیده قرار گرفتی چشاتو بستی و تا خواستی به خودت استراحت بدی که با حس لیسیده شدن دستت چشاتو گشوده و به لیلا که با شور و شوق در حال لیسیدن دستت بود خیره شدی خنده بزرگی تحویلش داده و رو مبل به حالت نشسته درامدی..
÷عزیز دلم*سرشو نوازش کردی*خونه بودی؟بابا کجاست خبر داری؟
لیلا پارسی کرد که خندیده و به چشای مظلومش که درخواست میکرد باهاش بازی کنی خیره شده و ادامه دادی:نمیدونی مگه نه؟..ببخشید حتما تو خونه خیلی حوصلت سر رفته،مگه نه؟هیچ معلوم نیست کجا گذاشته رفته!
خنده کوتاهی کرده و با حالت خاصی ادامه دادی:لیلا..درواقع بابات خیلی قشنگه مگه نه؟انگار اثار هنریه که نمیتونی از دیدنش سیر بشی!*نوازش دستاتو عمیق تر کردی*اون قشنگ ترین دارایی زندگی منه!*لیلا طور خاصی نگات کرد که خندیده و ادامه دادی*اره دیگه بابات..تعجب کردی نه؟اخه تا به حال این حرفارو به اون گفتم؟فقط فش نثارش میدم*خندیدی*چی میتونم بگم جز اینکه،تمام جزئیات صورتش مخصوصا لباش..که انگار چندیدن ساله طراحی شدن..اون واقعا قشنگه مگه نه؟
×که اینطور...
با حیرت به سمت صدا برگشته و به جیکی که خمار و طور خاصی بهت خیره شده و لبخند میزد نگاه کردی..
÷جیک..تو خونه..بودی؟؟
پوزخندی زد و گفت:اگه نبودم کی قرار بود این حرفارو از دهن دوست دخترم که روم نمیزد بشنوم؟این حرفای که چندین ماه هاست به جای فش دوست داشتم بشنوم!
خواستی حرف دیگه ای بزنی که با قدم برداشتن جیک به سمتت خفه شده و به جیکی که لحظه به ثانیه نزدیکترت میشد خیره شدی..
جیک که الان دقیقا کنارت رسیده بود به دستاش طوری رو مبل به حالت دراز کشیده درآوردت که تعجب کردی ولی جیک ثانیه ای نگذشت که با خیمه زدن به روت تعجبتو دوبرابر کرد و همینطور که گردنتو با لباش نوازش میکرد با صدای خمار و خش دارش ادامه داد...
×تو نمیدونی چقد مشتاق شنیدن اسمم از دهنت با صدای نالت دم گوشمم ا.ت!
The end. . .
۲۶.۶k
۰۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.