خاطره دبیرستان
خاطره دبیرستان
پارت ۳۶
(دوهفته بعد)
~~~~
ویو لیا
فردا روز عروسیم بود استرس کل بدنم رو گرفته بود نمیدونم چرا هم خوشحال بودم هم استرس داشتم
همه ی وسایل هارو با سوهو خریدیم همه چیز برای فردا آماده بود ولی نمیدونم چم شده بود
_
ویو یوجین
تو این دو هفته با آرورا زیادی صمیمی شده بودیم دختر خوبی بود تقریبا رفتارش با ا/ت یکی وقتی میخنده درست عین ا/ت همین قدر خوشگل و بی نقص
میخواستم برای فردا آرورا هم با خودم ببرم چون همراهی با خودم نداشتم بهش گفتم اونم اوکی داده بود
_
ویو ا/ت
ا/ت: کوکککک(بلند)
کوک: چی شده ؟(نگران)
ا/ت: فردا عروسی لیاس هااا یادت که نرفته
کوک: نه(جدی)
ا/ت: وا چت شد تو؟
کوک: برای همین صدام کردی؟ واقعا که
ا/ت: یااا بانی کوچولو قهر کرده (کشیدن لپش)
کوک: هییی تو داری بایه مافیای بزرگ حرف میزنی(سرد)
ا/ت: کوکییی دلت میاد با پرنسست اینطوری حرف بزنی(مظلوم)
کوک: (خنده پنهان) از دست تو فسقلی
ا/ت: خودت فسقلی (قهر)
کوک: هی هی به کوچولومون بر خورده(خنده)
ا/ت: عههه پس توهم منتظر باش یه کوچولویی بهت نشون بدم تا بفهمی نباید با من اینطوری حرف بزنی
کوک: واییی نه نکنه دیگه باهام حرف نزنی؟(نگران)
ا/ت: ....
کوک: ا/تم، پرنسسم ببخشید دیگه نمیگم
بدون اینکه جوابش رو بدم متاسفانه منم یه دنده پاشدم رفتم
کوک: ا/تتت عی خدااا
__
(فردا صبح)
ویو لیا
از حموم در اومدم سوهو برام میکاپ آرتیست جور کرده بود
موهام رو خشک کردم
که در اتاق به صدا در اومد
لیا: عام بله؟
میکاپ آرتیست: خانم برای میکاپ و مدل مو اومدیم
لیا: اوو بله بفرمایین
دیدم دوتا دختر جوون وارد اتاق شدن
جولیا: سلام خانم
لیا: سلام(لبخند)
جولیا: اگه مشکلی نیست ما کارمون رو شروع کنیم
لیا: نه نه مشکلی ندارم
نشستم رو صندلی هر کدومش شروع کردن به کار
__
دو ساعت بعد
ادامه دارد....
⁉️خواهران گل بنده این ناشناس چرا باید اینقدر کویری باشه ؟
لطفاً پرش کنید ممنون میشم
درخواستی داشتین بگین
سوالی هم هست بپرسید
لینک:https://harfeto.timefriend.net/17251860031704
پارت ۳۶
(دوهفته بعد)
~~~~
ویو لیا
فردا روز عروسیم بود استرس کل بدنم رو گرفته بود نمیدونم چرا هم خوشحال بودم هم استرس داشتم
همه ی وسایل هارو با سوهو خریدیم همه چیز برای فردا آماده بود ولی نمیدونم چم شده بود
_
ویو یوجین
تو این دو هفته با آرورا زیادی صمیمی شده بودیم دختر خوبی بود تقریبا رفتارش با ا/ت یکی وقتی میخنده درست عین ا/ت همین قدر خوشگل و بی نقص
میخواستم برای فردا آرورا هم با خودم ببرم چون همراهی با خودم نداشتم بهش گفتم اونم اوکی داده بود
_
ویو ا/ت
ا/ت: کوکککک(بلند)
کوک: چی شده ؟(نگران)
ا/ت: فردا عروسی لیاس هااا یادت که نرفته
کوک: نه(جدی)
ا/ت: وا چت شد تو؟
کوک: برای همین صدام کردی؟ واقعا که
ا/ت: یااا بانی کوچولو قهر کرده (کشیدن لپش)
کوک: هییی تو داری بایه مافیای بزرگ حرف میزنی(سرد)
ا/ت: کوکییی دلت میاد با پرنسست اینطوری حرف بزنی(مظلوم)
کوک: (خنده پنهان) از دست تو فسقلی
ا/ت: خودت فسقلی (قهر)
کوک: هی هی به کوچولومون بر خورده(خنده)
ا/ت: عههه پس توهم منتظر باش یه کوچولویی بهت نشون بدم تا بفهمی نباید با من اینطوری حرف بزنی
کوک: واییی نه نکنه دیگه باهام حرف نزنی؟(نگران)
ا/ت: ....
کوک: ا/تم، پرنسسم ببخشید دیگه نمیگم
بدون اینکه جوابش رو بدم متاسفانه منم یه دنده پاشدم رفتم
کوک: ا/تتت عی خدااا
__
(فردا صبح)
ویو لیا
از حموم در اومدم سوهو برام میکاپ آرتیست جور کرده بود
موهام رو خشک کردم
که در اتاق به صدا در اومد
لیا: عام بله؟
میکاپ آرتیست: خانم برای میکاپ و مدل مو اومدیم
لیا: اوو بله بفرمایین
دیدم دوتا دختر جوون وارد اتاق شدن
جولیا: سلام خانم
لیا: سلام(لبخند)
جولیا: اگه مشکلی نیست ما کارمون رو شروع کنیم
لیا: نه نه مشکلی ندارم
نشستم رو صندلی هر کدومش شروع کردن به کار
__
دو ساعت بعد
ادامه دارد....
⁉️خواهران گل بنده این ناشناس چرا باید اینقدر کویری باشه ؟
لطفاً پرش کنید ممنون میشم
درخواستی داشتین بگین
سوالی هم هست بپرسید
لینک:https://harfeto.timefriend.net/17251860031704
۷.۲k
۱۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.