فیک روباه سیاه
فیک روباه سیاه
P25
جونگ کوک:سلام
ا.ت:خب(سرد)
جونگ کوک:سلام بلد نیستی
ا.ت:چیرام داشتی که گفتی بدون بادیگارد بیام
جونگ کوک:چیزی میخوری
ا.ت:میگی چیکارم داشتی یا همین الان میرم
جونگ کوک:باشه باشه.خب
ا.ت:خب چی
جونگ کوک: بیا شریک بشیم
ا.ت:چیی
جونگ کوک: من دیگه نمیخوام باهات توی جنگ باشم
ا.ت: الان که دیدی جانشین منم
جونگ کوک: میتونستم همون موقع که گرفته بودمت بکشمت
ا.ت: الان میخوای تشکر کنم
جونگ کوک : نه اما میتونی با اینکار جبران کنی
ا.ت: (نفس عمیق میکشه) باشه(سرد)
جونگ کوک:خوبه
ا.ت:بعد از ظهر ساعت ۵ بیا شرکتم
جونگ کوک: کدوم؟
ا.ت: شرکت برندم
کوک:چرا اون
ا.ت: نکنه انتظار داری همین امرزو جای مخفی گاه رو بتو بگم
کوک:
ا.ت:من میرم فعلا
ا.ت ویو
از رستوران خارج شدم رفتم داخل ماشین
حالا من چشکلی همه ی روز رو تحملش کنم حتما یه نقشه ای داره اما چییی اوففففففففف
کوک ویو
برای اینکه بتونم نزدیکش بشم باید باهاش شریک بشم ای کاش میدونست چقدر دوستش دارم اون یادش نیست اما من خوب یادمه که وقتی اون ۴ سالش بود من ۸ باهم بازی میکردیم هروز رو باهم وقت میگزروندیم قبلا خیلی مهربون بود وقتی میخندید چال لپش معلوم میشد من توی اون سن بهش دل بستم بعد از اینکه اونو برای آموزش بردن هر روز کارم گریه شده بود به خودم قل دادم که وقتی ببینمش دیگه نمیزارم از پیشم جدا بشه و یه کاری میکنم تا مال خودم بشه اولا که پیشم کار میکرد نمی دونستم اون ا.ت اما وقتی تحقیق کردم فهمیدم همون ا.ت مهربون چند سال پیشه که الان کلا بی روح و سر شده و یه مافیای بزرگ
از رستوران خارج شدم بعد به سمت عمارت روندم بعد از ظهر قراره برم به شرکت ا.ت اون علاوه بر ماهر بودن توی کارش تو مافیایی توی مدل بودن و.... هم مهارت داره و الان برندش یکی از معروف ترین برنداست(charm)(charm به معنای طلسمه که نام برند ا.ت)
.
P25
جونگ کوک:سلام
ا.ت:خب(سرد)
جونگ کوک:سلام بلد نیستی
ا.ت:چیرام داشتی که گفتی بدون بادیگارد بیام
جونگ کوک:چیزی میخوری
ا.ت:میگی چیکارم داشتی یا همین الان میرم
جونگ کوک:باشه باشه.خب
ا.ت:خب چی
جونگ کوک: بیا شریک بشیم
ا.ت:چیی
جونگ کوک: من دیگه نمیخوام باهات توی جنگ باشم
ا.ت: الان که دیدی جانشین منم
جونگ کوک: میتونستم همون موقع که گرفته بودمت بکشمت
ا.ت: الان میخوای تشکر کنم
جونگ کوک : نه اما میتونی با اینکار جبران کنی
ا.ت: (نفس عمیق میکشه) باشه(سرد)
جونگ کوک:خوبه
ا.ت:بعد از ظهر ساعت ۵ بیا شرکتم
جونگ کوک: کدوم؟
ا.ت: شرکت برندم
کوک:چرا اون
ا.ت: نکنه انتظار داری همین امرزو جای مخفی گاه رو بتو بگم
کوک:
ا.ت:من میرم فعلا
ا.ت ویو
از رستوران خارج شدم رفتم داخل ماشین
حالا من چشکلی همه ی روز رو تحملش کنم حتما یه نقشه ای داره اما چییی اوففففففففف
کوک ویو
برای اینکه بتونم نزدیکش بشم باید باهاش شریک بشم ای کاش میدونست چقدر دوستش دارم اون یادش نیست اما من خوب یادمه که وقتی اون ۴ سالش بود من ۸ باهم بازی میکردیم هروز رو باهم وقت میگزروندیم قبلا خیلی مهربون بود وقتی میخندید چال لپش معلوم میشد من توی اون سن بهش دل بستم بعد از اینکه اونو برای آموزش بردن هر روز کارم گریه شده بود به خودم قل دادم که وقتی ببینمش دیگه نمیزارم از پیشم جدا بشه و یه کاری میکنم تا مال خودم بشه اولا که پیشم کار میکرد نمی دونستم اون ا.ت اما وقتی تحقیق کردم فهمیدم همون ا.ت مهربون چند سال پیشه که الان کلا بی روح و سر شده و یه مافیای بزرگ
از رستوران خارج شدم بعد به سمت عمارت روندم بعد از ظهر قراره برم به شرکت ا.ت اون علاوه بر ماهر بودن توی کارش تو مافیایی توی مدل بودن و.... هم مهارت داره و الان برندش یکی از معروف ترین برنداست(charm)(charm به معنای طلسمه که نام برند ا.ت)
.
۱۱.۹k
۲۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.