p12
چهره آشنای روبروم خیره شدم خیلی آشنا بود وقتی به چشام نگاه کرد شناختمش...
______________________
جوری با چشای خمارش بهم نگا کرد که خودم تحریک شدم
بهش اهمیتی ندادم
با مینسو رو مبل همیشگی نشستیم لئو دوست صمیمی مینسو و خدمه کلاب شیشه تازه و دو لیوان کوچکی توی سینی به سمت ما اومد
لئو:ببینین چی اوردم
+این چیع
لئو:باکاردی ۱۵۱ از آمریکا اوردن با ۷۵/۵ درصد الکله
مینسو:بازش کن ساقی😂
لئو:چش قربان
نگاهی به تهیونگ کردم طبق معمول دور ورش پر از دختر بود
مینسو که نگاهش رو من قفل بود به جایی که من نگاه میکردم نگاهی انداخت
مینسو:اِ ببین کی اینجاس
+ولش کن
لیوانو برداشتم و تا اخر سر کرشیدم خیلی تلخ و بی مزه بود
مینسو:دیونه اینو اینطوری نمیخورن که نمیگی چیزیت بشه
+من خوبم،بریز
مینسو:هوووف
یه پیک....دو پیک....سه پیک...چهار پیک..و..پیک اخری
معدم داش اتیش میگرفت
چشام نه دیدی داشت پاهام نه حسی داش
انگار منو به سمتش میکشوند
"Taehyung"
دست خودم نبود ولی نگام روش زوم بود
میا:دَدی چرا نمیای بریم اتاق
میخاس رو پام بشینه نزاشتم
_حصله ندارم بمونه واسه بعد
میا:یااااا دَدی
_گفتم حصله ندارم الانم برو
به لارا نگا کرد نبودش فق ۲۰ ثانیه حواصم نبود چجوری میشه؟
یهو یکی بغل گوشم زمزمه کرد
+منتظر...من بودی؟هوم؟
برگشتم به سمت صدای خمارش
_شاید
+هوم
_اینجا چکار میکنی؟
+اومدم عشق و حال کنم درضمن من همیشه اینجا میام
_اها...اونوقت با کسی قرار میزاری اینجا؟
+اوووم شاید
دندونام رو هم قفل شدن چرا دارم حسودی میکنم اصلا بمنچه
+چیه؟
_هیچی برو
+تو نمیتونی بهم دستور بدی....بخام میمونم...بخام میرم
_خوب...پس بهتره من برم
بلند شدم که برم یهو خودشو انداخت رو منو لبامو از جاش میکَند
باورم نمیشد...ولی قلبم داشت میومد تو حلقم...همش گازای محکمی میگرفت که مطمئن بودم خون میاد
_لا...اوم لارا...بسده
به حرفم گوش نمیکرد دیگه کم کم داشتم تحریک میشدم
پاهاشو دور کمرم قفل کردمو به سمت یکی از اتاقای طبقه بالا رفتم
آروم رو تخت گذاشتمش و خودمو روش انداختم
درحالی که لبامونو میکَندیم خاست لباسامو دربیاره
_نه
+اووووم دَدی چرا یه بارم که شده نمیخای مال من باشی
_ل..لارا تو مستی..مطمئنم وقتی هوشت اومد سرجارش پشیمون میشی...بلندشو ببرمت خونه
از روش بلند شدم میتونستم اعصبانیت رو از تو چشاش ببینم
بدون هیچ حرفی رفت بیرون
موهامو به سمت عقب بردم و دنبالش رفتم....
______________________
جوری با چشای خمارش بهم نگا کرد که خودم تحریک شدم
بهش اهمیتی ندادم
با مینسو رو مبل همیشگی نشستیم لئو دوست صمیمی مینسو و خدمه کلاب شیشه تازه و دو لیوان کوچکی توی سینی به سمت ما اومد
لئو:ببینین چی اوردم
+این چیع
لئو:باکاردی ۱۵۱ از آمریکا اوردن با ۷۵/۵ درصد الکله
مینسو:بازش کن ساقی😂
لئو:چش قربان
نگاهی به تهیونگ کردم طبق معمول دور ورش پر از دختر بود
مینسو که نگاهش رو من قفل بود به جایی که من نگاه میکردم نگاهی انداخت
مینسو:اِ ببین کی اینجاس
+ولش کن
لیوانو برداشتم و تا اخر سر کرشیدم خیلی تلخ و بی مزه بود
مینسو:دیونه اینو اینطوری نمیخورن که نمیگی چیزیت بشه
+من خوبم،بریز
مینسو:هوووف
یه پیک....دو پیک....سه پیک...چهار پیک..و..پیک اخری
معدم داش اتیش میگرفت
چشام نه دیدی داشت پاهام نه حسی داش
انگار منو به سمتش میکشوند
"Taehyung"
دست خودم نبود ولی نگام روش زوم بود
میا:دَدی چرا نمیای بریم اتاق
میخاس رو پام بشینه نزاشتم
_حصله ندارم بمونه واسه بعد
میا:یااااا دَدی
_گفتم حصله ندارم الانم برو
به لارا نگا کرد نبودش فق ۲۰ ثانیه حواصم نبود چجوری میشه؟
یهو یکی بغل گوشم زمزمه کرد
+منتظر...من بودی؟هوم؟
برگشتم به سمت صدای خمارش
_شاید
+هوم
_اینجا چکار میکنی؟
+اومدم عشق و حال کنم درضمن من همیشه اینجا میام
_اها...اونوقت با کسی قرار میزاری اینجا؟
+اوووم شاید
دندونام رو هم قفل شدن چرا دارم حسودی میکنم اصلا بمنچه
+چیه؟
_هیچی برو
+تو نمیتونی بهم دستور بدی....بخام میمونم...بخام میرم
_خوب...پس بهتره من برم
بلند شدم که برم یهو خودشو انداخت رو منو لبامو از جاش میکَند
باورم نمیشد...ولی قلبم داشت میومد تو حلقم...همش گازای محکمی میگرفت که مطمئن بودم خون میاد
_لا...اوم لارا...بسده
به حرفم گوش نمیکرد دیگه کم کم داشتم تحریک میشدم
پاهاشو دور کمرم قفل کردمو به سمت یکی از اتاقای طبقه بالا رفتم
آروم رو تخت گذاشتمش و خودمو روش انداختم
درحالی که لبامونو میکَندیم خاست لباسامو دربیاره
_نه
+اووووم دَدی چرا یه بارم که شده نمیخای مال من باشی
_ل..لارا تو مستی..مطمئنم وقتی هوشت اومد سرجارش پشیمون میشی...بلندشو ببرمت خونه
از روش بلند شدم میتونستم اعصبانیت رو از تو چشاش ببینم
بدون هیچ حرفی رفت بیرون
موهامو به سمت عقب بردم و دنبالش رفتم....
۲.۰k
۰۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.