ات: حالا خودتم کناره بچه فقیر نشستی
ات: حالا خودتم کناره بچه فقیر نشستی
لونا: او خیلی رو داری ات رو از موهاش کشید
ات: هر وقت گفتن جسد خودتو بنداز وسط
ات درمقابل مو های اونو گرفت پازد توی دلش
و لونا رو نشوند
ات: دیگه گوه اضافه نخور
کوک: نه باباخو شم اومد ولی زورت به بچه تر از خودت رسیده
ات: جرئت ش رو داری بیا
کوک: ات رو بغل کرد واعضا دونه دونه مشت میزدن به ات
ات: به حسابت میرسم
نوبت خوده کوک شد
اومد ات رو بزنه ات جا خالی داد خورد توی صورت
ته
و پا زد توی صورت کوک لب کوک خونی شد
ات مشت زد به دل ته و فرار کرد
از مدرسه خارج شد و وارد یه پارک متروکه شدبادیگارد: اقا اومده اینجا بیارمش
.....: بذار نزدیکت شه بعد
و حالا
روی صورت ات دستمال بیهوشی گذاشتن و اونرو برداشتن
ایا ات بیهوش شد
از زبان ات
8 سال دانشگاه مافیایی الکی نرفتم
فک کردن بیهوش میشم
ات رو داخل ماشین گذاشتن
...: اخی فکر نمی کردی گیرت بیارم
ویو ات
همیشه یه کلت همراهمه
لونا: او خیلی رو داری ات رو از موهاش کشید
ات: هر وقت گفتن جسد خودتو بنداز وسط
ات درمقابل مو های اونو گرفت پازد توی دلش
و لونا رو نشوند
ات: دیگه گوه اضافه نخور
کوک: نه باباخو شم اومد ولی زورت به بچه تر از خودت رسیده
ات: جرئت ش رو داری بیا
کوک: ات رو بغل کرد واعضا دونه دونه مشت میزدن به ات
ات: به حسابت میرسم
نوبت خوده کوک شد
اومد ات رو بزنه ات جا خالی داد خورد توی صورت
ته
و پا زد توی صورت کوک لب کوک خونی شد
ات مشت زد به دل ته و فرار کرد
از مدرسه خارج شد و وارد یه پارک متروکه شدبادیگارد: اقا اومده اینجا بیارمش
.....: بذار نزدیکت شه بعد
و حالا
روی صورت ات دستمال بیهوشی گذاشتن و اونرو برداشتن
ایا ات بیهوش شد
از زبان ات
8 سال دانشگاه مافیایی الکی نرفتم
فک کردن بیهوش میشم
ات رو داخل ماشین گذاشتن
...: اخی فکر نمی کردی گیرت بیارم
ویو ات
همیشه یه کلت همراهمه
۷.۶k
۲۶ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.