عشق ممنوع پارت۳
عشق ممنوع پارت۳
ات:به این زودی؟
ته:آره دیگه راستی شب جایی دعوتیم آماده باش
ات:ب باشه
ویو ته
الکی بهش گفتم جایی دعوتیم تا باهاش ازدواج کنم
ویو ات
رفتم سرویس کارای لازم را کردم لباس هامو پوشیدم هنوز کمی وقت داشتم برای همین رفتم پیش ته رفتم تو که دیدم حمام هست
ات:ب ببخشید الان میرم بیرون
ته:تو مگه دوست دخترم نیستی بیا تو دیگه
ات:من میرم تا زود تر آماده بشی
ته:باشه
و ات میره بیرون
ات:توی راه یه سکوت مطلقی بود اونجا کسی نبود و عمارت به سلیقه من چیده شده بود که ته یهو جلوم زانو زد
ته:ات میتونی بقیه زندگی ات را با من بگذرونی
ات:ب ب ب بله
ویو ات
فردا روز عروسی ما هست بعد از آن شب خیلی ذوق زده بودم
(فلش بک به ۱ ماه پیش)
جیمین:اگه با ات ازدواج کنی باید تمام پولی را که داری به من بدی وگرنه ات را می کشم
ته:چرا میخوای این کارو بکنی؟
جیمین:چون من هم دوستش دارم وگرنه یه جا گیرش ميندازم و 👥️️تصور خودتون دیگههه
ته:باشه ولی روز بعد عروسی
جیمین:باشه قبول
(پایان فلش بک)
ته:ات من باید یه چیزی را بهت بگم
ات:بگو
ته:بهتره ما بعد از عروسی بریم پیش مامان و بابات آمریکا
ات:چه خوب اتفاقا خودمم میخواستم همین را بگم راستی تو این چند روز بابام زنگ نزد؟
ته:ام نه
(فلش بک به بعد عروسی)
ادمین:بله چیز میکنن و میرن آمریکا
پارت های بعد را فردا میزارم
ات:به این زودی؟
ته:آره دیگه راستی شب جایی دعوتیم آماده باش
ات:ب باشه
ویو ته
الکی بهش گفتم جایی دعوتیم تا باهاش ازدواج کنم
ویو ات
رفتم سرویس کارای لازم را کردم لباس هامو پوشیدم هنوز کمی وقت داشتم برای همین رفتم پیش ته رفتم تو که دیدم حمام هست
ات:ب ببخشید الان میرم بیرون
ته:تو مگه دوست دخترم نیستی بیا تو دیگه
ات:من میرم تا زود تر آماده بشی
ته:باشه
و ات میره بیرون
ات:توی راه یه سکوت مطلقی بود اونجا کسی نبود و عمارت به سلیقه من چیده شده بود که ته یهو جلوم زانو زد
ته:ات میتونی بقیه زندگی ات را با من بگذرونی
ات:ب ب ب بله
ویو ات
فردا روز عروسی ما هست بعد از آن شب خیلی ذوق زده بودم
(فلش بک به ۱ ماه پیش)
جیمین:اگه با ات ازدواج کنی باید تمام پولی را که داری به من بدی وگرنه ات را می کشم
ته:چرا میخوای این کارو بکنی؟
جیمین:چون من هم دوستش دارم وگرنه یه جا گیرش ميندازم و 👥️️تصور خودتون دیگههه
ته:باشه ولی روز بعد عروسی
جیمین:باشه قبول
(پایان فلش بک)
ته:ات من باید یه چیزی را بهت بگم
ات:بگو
ته:بهتره ما بعد از عروسی بریم پیش مامان و بابات آمریکا
ات:چه خوب اتفاقا خودمم میخواستم همین را بگم راستی تو این چند روز بابام زنگ نزد؟
ته:ام نه
(فلش بک به بعد عروسی)
ادمین:بله چیز میکنن و میرن آمریکا
پارت های بعد را فردا میزارم
۱.۸k
۰۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.