تک پارتی تهیونگ 💔🎻...
تک پارتی تهیونگ 💔🎻...
بورام: یک ماهی از جدایی با ته میگذشت... چرا چرا نتونست اون عشقی که میگفت رو عملی کنه؟؟
یعنی اون همه حرف اون همه عشق الکی بود؟؟؟
فقط بخاطر حرفه مامانش فقط بخاطر فقیر بودنم چون هم سطح اون نبودم؟؟؟ ازت متنفرم کیم تهیونگ دوباره اون حرفا تو ذهنم تکرار میشد بغضِ گلوم هز لحظه بیشتر میشد...
فلش بک:
بورام: چیشده عشقم چیزی میخواستی بگی
ته: اره بورام مامانم اجازه ی ازدواج باتورو بهم نمیده مامانم گفته با یکی دیگه قرار بزارم اون هم سطح منه ولی تو نه!!! باید درک کنیو برامم مهم نیست نبخشیم
بورام: چیی هقق چی میگه تهیونگگگگگگ چرت نگووو لطفااا«داد، گریه»
بدون هیچ حرفی گذاشتو رفت من موندم با این همه عشق، حاله بد، کلی خاطره، این حقه من نبود کیم تهیونگ!!! ممنون که گذاشتی فردی بهتر از تورو پیدا کنم
با صدای پیامک گوشیم از افکارم بیرون اومدم...
سوهو: اومدی عشقم
بورام: ارههه بریممم قدم زدنمونو شروع کنیم
راستی چرا امروز تو پارک قرار گذاشتیم؟!
سوهو: خواستم با تو از هوا لذت ببرم:)
بورام: گرم حرف زدن با سوهو بودم که با دیدن شخصی تعجب زیادی کردم.... درسته این تهیونگ بود ولی تنها نبود!! یک دختر دستاشو دور دستای تهیونگ قفل کرده بود تهیونگم دستشو دور کمرش گذاشته بود.. مکث کوتاهی کردم
سوهو: چیزی شده؟؟
بورام: نه اوکیه بریم
تهیونگ:
باورم نمیشد اون بورام باشه با یه پسر؟؟؟ درسته من هیچ حسی بهش ندارم و نباید برام مهم باشه!!
بورام:
بی توجه بهش رفتم تو راه باخودم حرف میزدم که...
بیخیالش شو تو دوهفته دیگه عروسیته تو برای اون هیچ ارزشی نداری
چرا چرااا دقیقا وقتی خوشحال بودم سروکلت پیدا شد؟؟
نباید قولمو فراموش کنم غیر ممکنه من بهش برگردم با اشتیاق منتظر روزه عروسیم بودم.....
بلاخره اون روز رسیده بود و واقعا ازته دل حسه خوشحالی داشتم ممنون تهیونگ که از زندگیم رفتی و باعث شدی ارزشه واقعی خودمو بفهمم!
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
خبب اینم از این حمایت یادتون نره🙃
بورام: یک ماهی از جدایی با ته میگذشت... چرا چرا نتونست اون عشقی که میگفت رو عملی کنه؟؟
یعنی اون همه حرف اون همه عشق الکی بود؟؟؟
فقط بخاطر حرفه مامانش فقط بخاطر فقیر بودنم چون هم سطح اون نبودم؟؟؟ ازت متنفرم کیم تهیونگ دوباره اون حرفا تو ذهنم تکرار میشد بغضِ گلوم هز لحظه بیشتر میشد...
فلش بک:
بورام: چیشده عشقم چیزی میخواستی بگی
ته: اره بورام مامانم اجازه ی ازدواج باتورو بهم نمیده مامانم گفته با یکی دیگه قرار بزارم اون هم سطح منه ولی تو نه!!! باید درک کنیو برامم مهم نیست نبخشیم
بورام: چیی هقق چی میگه تهیونگگگگگگ چرت نگووو لطفااا«داد، گریه»
بدون هیچ حرفی گذاشتو رفت من موندم با این همه عشق، حاله بد، کلی خاطره، این حقه من نبود کیم تهیونگ!!! ممنون که گذاشتی فردی بهتر از تورو پیدا کنم
با صدای پیامک گوشیم از افکارم بیرون اومدم...
سوهو: اومدی عشقم
بورام: ارههه بریممم قدم زدنمونو شروع کنیم
راستی چرا امروز تو پارک قرار گذاشتیم؟!
سوهو: خواستم با تو از هوا لذت ببرم:)
بورام: گرم حرف زدن با سوهو بودم که با دیدن شخصی تعجب زیادی کردم.... درسته این تهیونگ بود ولی تنها نبود!! یک دختر دستاشو دور دستای تهیونگ قفل کرده بود تهیونگم دستشو دور کمرش گذاشته بود.. مکث کوتاهی کردم
سوهو: چیزی شده؟؟
بورام: نه اوکیه بریم
تهیونگ:
باورم نمیشد اون بورام باشه با یه پسر؟؟؟ درسته من هیچ حسی بهش ندارم و نباید برام مهم باشه!!
بورام:
بی توجه بهش رفتم تو راه باخودم حرف میزدم که...
بیخیالش شو تو دوهفته دیگه عروسیته تو برای اون هیچ ارزشی نداری
چرا چرااا دقیقا وقتی خوشحال بودم سروکلت پیدا شد؟؟
نباید قولمو فراموش کنم غیر ممکنه من بهش برگردم با اشتیاق منتظر روزه عروسیم بودم.....
بلاخره اون روز رسیده بود و واقعا ازته دل حسه خوشحالی داشتم ممنون تهیونگ که از زندگیم رفتی و باعث شدی ارزشه واقعی خودمو بفهمم!
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
خبب اینم از این حمایت یادتون نره🙃
۶۸.۹k
۰۲ فروردین ۱۴۰۲