فیک جونگ کوک پارت ۱۱ (معشوقه)
یونگی:گمشو!/سونگ هو هم پا به فرار گذاشت فکر نکنم دیگه به سرش بزنه که بخواد با من نزدیک بشه بعد از این همه کتکی که خورد!رفتم سمت یونگی و گفتم:تو خوبی بخشید بخاطر من این همه کتک خوردی بعد یه دستمال از داخل جیبم درآوردم چونشو گرفتم و صورتشو بالا آوردم و داشتم خون گوشه ی لبشو داشتم پاک میکردم که به چشماش نگاه کردم با چشمای از حدقه بیرون زده داشت بهم نگاه میکرد.بهش گفتم:چیزی شده؟!/یونگی:فک نمیکردم بعد از حرفایی که به تو و سونگ هو زدم ازم متنفر باشی!/ا.ت:نه بابا تو منو نجات دادی تازه تو که نمیدونستی غضیه چیه پس اشکالی گفتم:تو خوبی بخشید بخاطر من این همه کتک خوردی بعد یه دستمال از داخل جیبم درآوردم چونشو گرفتم و صورتشو بالا آوردم و داشتم خون گوشه ی لبشو داشتم پاک میکردم که به چشماش نگاه کردم با چشمای از حدقه بیرون زده داشت بهم نگاه میکرد.بهش گفتم:چیزی شده؟!/یونگی:فک نمیکردم بعد از حرفایی که به تو و سونگ هو زدم ازم متنفر باشی!/ا.ت:نه بابا تو منو نجات دادی تازه تو که نمیدونستی غضیه چیه پس اشکالی نداره^-^بعد آروم گونشو بوسیدم.خاکک تو سرم من الان چه غلطی کردم این دیگه چی بوددد من کردمم غلط کردمم ولی واسه اینکه ضایع نشم لبخند فیکی زدم و نگاش کردم چشاش داشت از حدقه میزد بیرون*-*یهو دیدم یه نفر از پشت سرم داد زد خب یونگی تو که میگفتی از این کارا خوشت نمیاد پس چیشد؟/برگشتم و دیدم این که جیمینه!یعنی اون دوست یونگی هم هست*-*/یونگی:نه جیمین باور کن اونطور که تو فکر میکنی نیست!/جیمین:خب دختر حالا که قرار بود یونگی جلوی من لو بره به جای گونش لبشو میبوسیدی!/خاکک جیمین چی میگه این وسط بدبخت شدم الان فک میکنه من عاشق یونگی ام*-*/یهو دیدم یونگی افتاد دنبال جیمین و هی میگفت وایسا ببینم کجا میری!/جیمین هم با یه لحن شیطونی گفت اگه به بقیه نگفتم!/یونگی:جرئت داری بگو تا جرت بدم!/بعد جیمین وایساد وگفت:ولی اگه تهیونگ بفهمه ناراحت میشه!😔/یونگی:چرا؟!/جیمین آروم تو گوش یونگی یه چیزی گفت یونگی هم با تعجب گفت:واقعا!! بعد جیمین سر تکون داد یهو دیدم سوهیون سریع دوید و اومد سمت من و گفت:ا.ت تو خوبی سونگ هو باهات چیکار داشت؟!/ا.ت:آره من خوبم هیچی نبود!/یهو جیمین و یونگی برگشتن سمتم و داشتن با تعجب بهم نگاه میکردن و گفتن:هیچی نبود؟!!/ا.ت:عههه ساکتتت میگم هیچی نبود بعد گیتار یونگی رو از رو زمین برداشتم و دادمش بهش/ا.ت:خورد شده ببخشید تقصیر من شد!/یونگی:مشکلی نیست درستش میکنم!/ا.ت:به هر حال ممنونم من دیگه باید برم چند ساعت گذشته بود و الان نوبت ورزش شده بود سمت رخت کن دخترا رفتم همه بهم گفتن که باید یونیفرم ورزشی بپوشم ولی من همش مخالفت میکردم چون لباسش خیلی سک*سی بود یه شرتک مشکی خیلییی کوتاه ....
**پایان پارت
**پایان پارت
۷۸۶
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.