پارت ۳۳
پارت ۳۳
_اتتت، بیاااا
چیشده ؟
_ بیا بخوابیم دیگه
فلیکس امشب بجای من پیشت میخوابه
_ نه این مرتیکه میخواد بره پایین بخوابه
^ اره ات برو سرجات بخواب من توی یه اتاق دیگه میخوابم
باشه پس
(پرش زمانی به صبح)
از خواب بیدار شدم رفتم پایین و براشون صبحونه درست کردم و بعد رفتم بیدارشون کردم
هی هیون بیدار شو
_ نمیخوام
بیدار شو باید بری سرکار
_واییی خوداااا خوابم میاددد
بلند شو دیگه خوابالو
هیونو بلند کردی و بعدم رفتی فیلکسو بلند کردی ،اومدن پایین صبحونشونو خوردن و رفتن شرکت همش به حرفای دیروز فلیکس توی سینما فکر میکردی
(فلش بک دیروز توی سینما:)
پدرم چه ربطی به هیون داره ؟
^ فردا که هیون رفت سر کار میتونی اتاق کارشو چک کنی ؟
اون گفته نرم داخلش
^ باید بگردیش باید یه فلش مشکی که روش زده سپتامبر ۲۰۱۴ رو پیدا کنی اونموقع میتونی تموم داستان رو بفهمی
هیون چیزی ازم مخفی میکنه ؟؟
^ خودت وقتی فلش رو پیدا کردب باید تصمیم بگیری مخفیش میکرده یا واقعاً سلاح بوده ندونی
(پایان فلش بک)
تصمیم گرفتم اتاقشو بگردم رفتم توی حیاط تا به سمت اتاقش برم اما بادیگاردا بیرون بودن چطوری باید برم تو
٫خانم هوانگ چیزی شده ؟
نه چیزی نشده فقط اومدم یکم هوا بخورم و توی باغ قدم بزنم
٫اگر چیزی نیاز داشتید بهمون بگید خانم
فقط میتونید بادیگاردای باغ رو از سر پستشون بردارید میخوام تنها باشم
٫ چشم خانم ، بیاین حیاط عمارت خانم میخواد توی باغ تنها باشن
فکر نمیکردم اینقدر راحت باشه درو باز کردم و رفتم داخل همه جارو گشتم اما فلش رو پیدا نکردم رفتم لای کتابارو گشتم اونجاهم نبود تقریباً یه ساعت داشتم میگشتم اما چیزی نبود تا اینکه یه کتاب رو برداشتم و دری باز شد رفتم داخل اونجا پر از عکس ها و پرونده هایی بود که پلیس هیچوقت نتونسته بود قاتلشونو پیدا کنه ، عکسای اون قربانی ها، اسلحه ها و بلاخره فلش ها ، اره پیداش کردم فلش رو برداشتی و گذاشتی تو جیبتو از اتاق بیرون اومدی و رفتی توی خونه....
_اتتت، بیاااا
چیشده ؟
_ بیا بخوابیم دیگه
فلیکس امشب بجای من پیشت میخوابه
_ نه این مرتیکه میخواد بره پایین بخوابه
^ اره ات برو سرجات بخواب من توی یه اتاق دیگه میخوابم
باشه پس
(پرش زمانی به صبح)
از خواب بیدار شدم رفتم پایین و براشون صبحونه درست کردم و بعد رفتم بیدارشون کردم
هی هیون بیدار شو
_ نمیخوام
بیدار شو باید بری سرکار
_واییی خوداااا خوابم میاددد
بلند شو دیگه خوابالو
هیونو بلند کردی و بعدم رفتی فیلکسو بلند کردی ،اومدن پایین صبحونشونو خوردن و رفتن شرکت همش به حرفای دیروز فلیکس توی سینما فکر میکردی
(فلش بک دیروز توی سینما:)
پدرم چه ربطی به هیون داره ؟
^ فردا که هیون رفت سر کار میتونی اتاق کارشو چک کنی ؟
اون گفته نرم داخلش
^ باید بگردیش باید یه فلش مشکی که روش زده سپتامبر ۲۰۱۴ رو پیدا کنی اونموقع میتونی تموم داستان رو بفهمی
هیون چیزی ازم مخفی میکنه ؟؟
^ خودت وقتی فلش رو پیدا کردب باید تصمیم بگیری مخفیش میکرده یا واقعاً سلاح بوده ندونی
(پایان فلش بک)
تصمیم گرفتم اتاقشو بگردم رفتم توی حیاط تا به سمت اتاقش برم اما بادیگاردا بیرون بودن چطوری باید برم تو
٫خانم هوانگ چیزی شده ؟
نه چیزی نشده فقط اومدم یکم هوا بخورم و توی باغ قدم بزنم
٫اگر چیزی نیاز داشتید بهمون بگید خانم
فقط میتونید بادیگاردای باغ رو از سر پستشون بردارید میخوام تنها باشم
٫ چشم خانم ، بیاین حیاط عمارت خانم میخواد توی باغ تنها باشن
فکر نمیکردم اینقدر راحت باشه درو باز کردم و رفتم داخل همه جارو گشتم اما فلش رو پیدا نکردم رفتم لای کتابارو گشتم اونجاهم نبود تقریباً یه ساعت داشتم میگشتم اما چیزی نبود تا اینکه یه کتاب رو برداشتم و دری باز شد رفتم داخل اونجا پر از عکس ها و پرونده هایی بود که پلیس هیچوقت نتونسته بود قاتلشونو پیدا کنه ، عکسای اون قربانی ها، اسلحه ها و بلاخره فلش ها ، اره پیداش کردم فلش رو برداشتی و گذاشتی تو جیبتو از اتاق بیرون اومدی و رفتی توی خونه....
۱.۹k
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.