شوتو تودوروکی
*لیلی: به انیمه ربطی نداره*
*شوتو تودوروکی یه پرنس خیلی معروف و زیبا بود و تقریبا تمام دخترای سلطنتی دوسش داشتن، شایدم عاشقش بودن، امروز تولد پرنس معروفمون بود و بیشتر خانواده های سلطنتی اومده بودن*
*از زبون شوتو*
شوتو: هوف، امروز تولد 18 سالگیم هست، مامان و بابام گفتن باید یه پارتنر انتخاب کنم، اصلا دلم نمیخواد برم پایین، چون همه ی دخترا عین کَنه میچسبن بهم، خدا به خیر...
*از پنجره اش به پایین نگاه میکنه میبینه یه دختر رفته تو بوته ها*
شوتو: این دختره تو بوته ها چیکار میکنه؟
*شوتو رفت پایین و رفت پشت سر پرنسس ا/ت*
ا/ت: پیش پیش، پیشی کوچولو بیا بیرون، نترس
شوتو: حالت خوبه؟
*ا/ت سرشو از تو بوته ها در اورد و برگ و شاخه تو موهاش گیر کرده بود و رسما موهاش شبیه برق گرفته ها شده بود*
شوتو:*درحال کنترل خنده*
شوتو:*پکید از خنده* وای، موهات خیلی بد شده *آروم برگ و شاخه هارو از توی موهای ا/ت بیرون اورد*
شوتو: تو بوته ها چیکار میکردی؟
ا/ت:*درحال درست کردن موهاش* برای یه بچه گربه
*شوتو رفت نزدیک بوته و بچه گربه رو از بوته ها در اورد و گذاشت رو چمن ها نزدیکشون و یهو دید رو مچ دست ا/ت جای چنگ هست*
شوتو: کار این کوچولو عه؟
ا/ت: اره
شوتو: چطور اینجوری شد؟
ا/ت: اومدم نازش کنم، اولش گذاشت، اما بعدش یهو حس بدی بهم دست داد و دیدم این بچه گربه چنگم زده و رفت تو بوته ها
شوتو: ازت انرژی منفی دریافت کرده، این کوچولو خیلی وقته اینجاست، اصلنم چنگ نمیزنه
ا/ت: اوف، راستی امروز تولدت بود؟
شوتو: بله
ا/ت: پس اینم کادوت *گربه رو بلند کرد و گذاشت تو دستای شوتو*
شوتو: ممنونم *لبخند*
ا/ت: خواهش
شوتو: بیا تو اتاقم، میخوام چنگ دستت رو درست کنم، ممکنه عفونت کنه
ا/ت: نه بابا، نمیخواد من عادت دارم
شوتو: گفتم بیا
ا/ت: باوشع خب
*شوتو ا/ت رو برد تو اتاقش و گربه کوچولوش هم برد و چنگ رو دست ا/ت رو خوب کرد*
*یه خدمتکارا در زد*
خدمتکار: پرنس، اجازه دارم داخل شم؟
شوتو: حتما
*خدمتکار اومد تو *
خدمتکار: پرنسس ا/ت، مادرتون دنبالتون میگشتن و فرمودن برید پیششون و آماده ی مراسم تولد بشید
ا/ت: حتما، خیلی ممنونم که بهم گفتی، پرنس شوتو..
*بلند میشه و احترام پرنسسی میذاره*
ا/ت: خیلی ممنونم، و تولدتون مبارک باشه، با اجازتون *همراه خدمتکار رفت*
شوتو: چرا یهو عجیب مودب شد*سر گربه رو نوازش میکنه*
شوتو: تو نمیشه که اسم نداشته باشی، میشه؟ خب، اسمت رو میذارم لوسی، لوسی، موافقی که اون با بقیه ی پرنسس ها متفاوته؟ هچیکدوم از پرنسس ها حواسشون رو برای یه بچه گربه پرت نمیکنن و برای اینکه فکر میکنن کثیفه و یا میکروب داره سمتش نمیرن، اما انگار.. اون متفاوته
☆پایان این پارت☆
لیلی: بیشتر از این جا نمیشد، و این سناریو به درخواست نانا-چان هست، دوپارتی میشه
*شوتو تودوروکی یه پرنس خیلی معروف و زیبا بود و تقریبا تمام دخترای سلطنتی دوسش داشتن، شایدم عاشقش بودن، امروز تولد پرنس معروفمون بود و بیشتر خانواده های سلطنتی اومده بودن*
*از زبون شوتو*
شوتو: هوف، امروز تولد 18 سالگیم هست، مامان و بابام گفتن باید یه پارتنر انتخاب کنم، اصلا دلم نمیخواد برم پایین، چون همه ی دخترا عین کَنه میچسبن بهم، خدا به خیر...
*از پنجره اش به پایین نگاه میکنه میبینه یه دختر رفته تو بوته ها*
شوتو: این دختره تو بوته ها چیکار میکنه؟
*شوتو رفت پایین و رفت پشت سر پرنسس ا/ت*
ا/ت: پیش پیش، پیشی کوچولو بیا بیرون، نترس
شوتو: حالت خوبه؟
*ا/ت سرشو از تو بوته ها در اورد و برگ و شاخه تو موهاش گیر کرده بود و رسما موهاش شبیه برق گرفته ها شده بود*
شوتو:*درحال کنترل خنده*
شوتو:*پکید از خنده* وای، موهات خیلی بد شده *آروم برگ و شاخه هارو از توی موهای ا/ت بیرون اورد*
شوتو: تو بوته ها چیکار میکردی؟
ا/ت:*درحال درست کردن موهاش* برای یه بچه گربه
*شوتو رفت نزدیک بوته و بچه گربه رو از بوته ها در اورد و گذاشت رو چمن ها نزدیکشون و یهو دید رو مچ دست ا/ت جای چنگ هست*
شوتو: کار این کوچولو عه؟
ا/ت: اره
شوتو: چطور اینجوری شد؟
ا/ت: اومدم نازش کنم، اولش گذاشت، اما بعدش یهو حس بدی بهم دست داد و دیدم این بچه گربه چنگم زده و رفت تو بوته ها
شوتو: ازت انرژی منفی دریافت کرده، این کوچولو خیلی وقته اینجاست، اصلنم چنگ نمیزنه
ا/ت: اوف، راستی امروز تولدت بود؟
شوتو: بله
ا/ت: پس اینم کادوت *گربه رو بلند کرد و گذاشت تو دستای شوتو*
شوتو: ممنونم *لبخند*
ا/ت: خواهش
شوتو: بیا تو اتاقم، میخوام چنگ دستت رو درست کنم، ممکنه عفونت کنه
ا/ت: نه بابا، نمیخواد من عادت دارم
شوتو: گفتم بیا
ا/ت: باوشع خب
*شوتو ا/ت رو برد تو اتاقش و گربه کوچولوش هم برد و چنگ رو دست ا/ت رو خوب کرد*
*یه خدمتکارا در زد*
خدمتکار: پرنس، اجازه دارم داخل شم؟
شوتو: حتما
*خدمتکار اومد تو *
خدمتکار: پرنسس ا/ت، مادرتون دنبالتون میگشتن و فرمودن برید پیششون و آماده ی مراسم تولد بشید
ا/ت: حتما، خیلی ممنونم که بهم گفتی، پرنس شوتو..
*بلند میشه و احترام پرنسسی میذاره*
ا/ت: خیلی ممنونم، و تولدتون مبارک باشه، با اجازتون *همراه خدمتکار رفت*
شوتو: چرا یهو عجیب مودب شد*سر گربه رو نوازش میکنه*
شوتو: تو نمیشه که اسم نداشته باشی، میشه؟ خب، اسمت رو میذارم لوسی، لوسی، موافقی که اون با بقیه ی پرنسس ها متفاوته؟ هچیکدوم از پرنسس ها حواسشون رو برای یه بچه گربه پرت نمیکنن و برای اینکه فکر میکنن کثیفه و یا میکروب داره سمتش نمیرن، اما انگار.. اون متفاوته
☆پایان این پارت☆
لیلی: بیشتر از این جا نمیشد، و این سناریو به درخواست نانا-چان هست، دوپارتی میشه
۸.۱k
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.