𝙸'𝚖 𝙼𝚘𝚗𝚜𝚝𝚎𝚛
𝙸'𝚖 𝙼𝚘𝚗𝚜𝚝𝚎𝚛
𝙿𝚊𝚛𝚝⁴⁰
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽 =𝙰.𝚃🤏☻️
𝙰𝙳𝙼𝙸𝙽:𝙹𝙸𝚈𝙾𝙾𝙽🍫🦋
لیا با حرص دندان هایش را بر هم سایید و گفت :بانو جانگ می!
جانگ می :جانگ لیا ...تو به چه حقی می خواستی رو ملکه این سرزمین دست بلند کنی ؟ حیف که امپراطور در بستر بیمارین و نمیتونم به کارهای وقیح شما برسم !
لیا زیرلب فحشی نثارش کرد و گفت : من دیگه رفع زحمت می کنم !
هایون با گریه جانگ می را بغل کرد و گفت :جانگ میا...
پیشکار با عجله به سمتشان امد ...ادای احترام کرد و گفت :بانو کیم شما باید حواستون به رفت و آمدتون باشه !
هایون : پیشکار اعظم ... هق ... به نظرتون من باید چیکار کنم ها؟
پیشکار :من شنیدم شما قبل از ازدواج از مادرتون که یکی از پزشک یاران ماهر زن هستن طب یاد می گرفتین درسته ؟
هایون :بله ...
...................................................
پس از شناسایی همراه پزشک معالج وارد اقامتگاه شد ...
به پوشیدن لباس پزشکیاری عادت نداشت ...
وارد که شد با عجله سمت جونگکوک رفت ...
پزشک دربار : بانوی من ...
هایون :بله !
پزشک دربار : من می خوام تب سوزنی سمت قلب رو انجام بدم !
هایون : اما پزشک اعظم !
پزشک دربار : بانو این تنها راه زنده موندن ...
هایون :بله انجام بدین !
پزشک دربار طب سوزنی را انجام داد ... خواست برود که دید هایون در بغل امپراطور خوابیده ...
به خواسته پیشکار حرفی نزد و رفت...
#Im_Monster
#Park_Jiyoon
𝙿𝚊𝚛𝚝⁴⁰
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽 =𝙰.𝚃🤏☻️
𝙰𝙳𝙼𝙸𝙽:𝙹𝙸𝚈𝙾𝙾𝙽🍫🦋
لیا با حرص دندان هایش را بر هم سایید و گفت :بانو جانگ می!
جانگ می :جانگ لیا ...تو به چه حقی می خواستی رو ملکه این سرزمین دست بلند کنی ؟ حیف که امپراطور در بستر بیمارین و نمیتونم به کارهای وقیح شما برسم !
لیا زیرلب فحشی نثارش کرد و گفت : من دیگه رفع زحمت می کنم !
هایون با گریه جانگ می را بغل کرد و گفت :جانگ میا...
پیشکار با عجله به سمتشان امد ...ادای احترام کرد و گفت :بانو کیم شما باید حواستون به رفت و آمدتون باشه !
هایون : پیشکار اعظم ... هق ... به نظرتون من باید چیکار کنم ها؟
پیشکار :من شنیدم شما قبل از ازدواج از مادرتون که یکی از پزشک یاران ماهر زن هستن طب یاد می گرفتین درسته ؟
هایون :بله ...
...................................................
پس از شناسایی همراه پزشک معالج وارد اقامتگاه شد ...
به پوشیدن لباس پزشکیاری عادت نداشت ...
وارد که شد با عجله سمت جونگکوک رفت ...
پزشک دربار : بانوی من ...
هایون :بله !
پزشک دربار : من می خوام تب سوزنی سمت قلب رو انجام بدم !
هایون : اما پزشک اعظم !
پزشک دربار : بانو این تنها راه زنده موندن ...
هایون :بله انجام بدین !
پزشک دربار طب سوزنی را انجام داد ... خواست برود که دید هایون در بغل امپراطور خوابیده ...
به خواسته پیشکار حرفی نزد و رفت...
#Im_Monster
#Park_Jiyoon
۲.۴k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.