«عشق حقیقی»پارت8
جیهوپ:ببین ا/ت دختر قوی و حالش فعلا خوبه ول ممکنه بره کما،الان هم میبریم به یک اتاق دیگه ا/ت رو
کوک:باشع
و بعد ا/ت رو بردن تو یک اتاق شیشه ای ته و جین هم رفتن آب بخرن برای خودشون منم از پشت شیشه داشتم نگاهش میکردم
داشتم گریه میکردم که دستی رو شونم حس کردم
برگشتم دیدم تهیونگ
سری اشکالم رو پاک کردم
تهیونگ:کوک بیا بشین
رفتم نشستم که جیمین گفت:ما اینجاییم تو برو استراحت کن
تهیونگ:اره راست میگه خیلی خسته شدی برو
کوک:نه دلم نمیخواد برم
جیمین:اخه
کوک:اخه نداریم همین که گفتم میخوایین شما برین
تهیونگ:نه ما تو رو اینجا تنها نمیزاریم
کوک:باشه
جین:اخه چرا انقدر نگار این دختری تو که بی رحم ترین مافیا سئول هستی نمیفهمم اصلا من تاحالا ندیده بودم تو گریه کنی
جین راست میگفت خودمم نمیدونم چرا انقدر نگرانشم تو فکر بودم که با صدای بوق دستگاه به خودم اومدم
جیهوپ و پرستار ها با سرعت وارد اتاق شدم
کوک:جیهوپ جیهوپ چی شده یک چیزی بگو
جین:کوک….
تهیونگ:کوک آروم باش
کوک:تهیونگ یک چیزی داره میشه
که یهو دستگاه شک رو برداشتم
بهش شک دادن
1بار
2بار
3بار
که یهو صدا قطع شد…….
کوک:باشع
و بعد ا/ت رو بردن تو یک اتاق شیشه ای ته و جین هم رفتن آب بخرن برای خودشون منم از پشت شیشه داشتم نگاهش میکردم
داشتم گریه میکردم که دستی رو شونم حس کردم
برگشتم دیدم تهیونگ
سری اشکالم رو پاک کردم
تهیونگ:کوک بیا بشین
رفتم نشستم که جیمین گفت:ما اینجاییم تو برو استراحت کن
تهیونگ:اره راست میگه خیلی خسته شدی برو
کوک:نه دلم نمیخواد برم
جیمین:اخه
کوک:اخه نداریم همین که گفتم میخوایین شما برین
تهیونگ:نه ما تو رو اینجا تنها نمیزاریم
کوک:باشه
جین:اخه چرا انقدر نگار این دختری تو که بی رحم ترین مافیا سئول هستی نمیفهمم اصلا من تاحالا ندیده بودم تو گریه کنی
جین راست میگفت خودمم نمیدونم چرا انقدر نگرانشم تو فکر بودم که با صدای بوق دستگاه به خودم اومدم
جیهوپ و پرستار ها با سرعت وارد اتاق شدم
کوک:جیهوپ جیهوپ چی شده یک چیزی بگو
جین:کوک….
تهیونگ:کوک آروم باش
کوک:تهیونگ یک چیزی داره میشه
که یهو دستگاه شک رو برداشتم
بهش شک دادن
1بار
2بار
3بار
که یهو صدا قطع شد…….
۴.۱k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.