فیک من بخاطر تو میمیرم: پارت سیزده
یک ساعت گذشت و صدای تهیونگ از پشت در اومد
ته:زود باش درو باز کننن
درو باز کردم..با جونگ کوک اومد تو..هردوشون کلن خونی بودن مخصوصا دست راست کوک
ته:به جک زنگ بزن سریع
میا:شمارش..شمارشو بگو
تهیونگ یه شماره گفت منم زنگیدم و بهش گفتم بیاد(جک دکترشونه) جک با چند تا زیر دست اومد و کوک و بردن تو یه اتاق دیگه و تهیونگم رو تخت کوک دراز کشیدو با چشای باز به سقف نگاه میکرد.رفتم کنارش رو تخت نشستم.
میا:الان قراره چه اتفاق دیگه ای بیفته؟
ته:نمیدونم..با یه نقشه میشه خوب پیش رفت
میا:وقتی با یه نقشه درست پیش رفتین چیو میخاین ازشون بگیرین؟
ته:با ارزش ترین اموالشونو
میا:چی هست
ته:الماس و یاقوت هایی که فقط اون داره..
کنار تهیونگ دراز کشیدم و مثل اون به سقف نگاه میکردم.
میا:دونگ ووک دوس دختر یا زن داره؟
ته:نه.چطور؟
*یهو دوزاریش جا افتاد.*
ته:نقشه ی عالی..
میا:چیشد،چه نقشه ای؟
ته:الان بخاب فردا میفهمی.
همونجا که بودم کنار تهیونگ چشامو بستمو خابیدم صبح با صدای یونا بیدار شدم
یونا:پاشو دیگه لنگ ظهره
میا:عهه بس کن اینجاهم ول نمیکنی
یونا:بیا پایین تهیونگ میخاد درمورد نقشش بگه
میا:اهااا اره
زود پریدم رفتم پایین.کنار جیمین و یونگی نشستم البته هنوزم یکم میلنگیدم.
ته:من دیشب یه نقشه کشیدم..میتونیم به میا یکم وقت بدیم..نقشم اینطوریه که چون هیچکدوم از باند دونگ ووک میا رو نمیشناسه و حتی دیشبم هیچ کدومشون ندیدنش میا رو بندازیم نزدیک دونگ ووک تا مخشو بزنه..وقتی تا قبل از سه ماه تونست مخشو بزنه اروم و بی دردسر الماس و یاقوتا رو میگیره و میاره واسه ما.میا میتونی؟
میا:من تو مخ زدن رتبه اول جهانی دارم اما راجع به اون دونگ ووک باید بگم من فقط اسمشو میدونم
یونگی: اطلاعاتشو ما میدیم میتونی الماسو یاقوتا رو بیاری یا نه؟ بدون اینکه بفهمن از طرف مایی
میا:اممم..اره..اره..میتونم
جین:با این حساب دیگه نمیتونه بیاد اینجا باید بری هتل ممکنه برات ادم بزارن تعقیبت کنن.. باید مورد اعتمادش باشی تا جای الماسو یاقوتا رو بگه
میا:با این حساب نه میتونین شنود بهم وصل کنین نه دوربین..
یونگی:غصه اینارو نخور یه عالمه بادیگارد میزاریم تا از کارات فیلم بگیرن.
میا:باش..پس راجع به اخلاقش بگین..اونکه تو نگاه اول نمیخاد صد راند بفاکم بده؟
جیمین:کینه داریا
کوک:ببند
هوبی:فردا شب یه مهمونی مجلل تو رستورانشون برگزار میشه میا باید اونجا بره و باید تموم تلاشش رو بکنه تا مخشو بزنه
میا:مگه رفتارش چحوریه؟
هوبی:غلط اندازه..همیشه اول ادما رو امتحان میکنه اگه تو امتحانش قبول شی بهت اعتماد میکنه...فقط سعی کن عین ادمای بالغ رفتار کنی و هرموقع خاست بهت جواهرات و زیورآلات بده سعی کن قبول نکنی..بعد از اون ممکنه بفهمه از طرف مایی و بکشنت
چند ساعت گذشت و کلی درمورد اینجور چیزا حرف زدیم یه ماشین لاکچری بهم دادن و یه اتاق تو هتل برام گرفتن..همه جای منطقه رو پر بادیگارد کردن که دست از پا خطا نکنم..
ته:زود باش درو باز کننن
درو باز کردم..با جونگ کوک اومد تو..هردوشون کلن خونی بودن مخصوصا دست راست کوک
ته:به جک زنگ بزن سریع
میا:شمارش..شمارشو بگو
تهیونگ یه شماره گفت منم زنگیدم و بهش گفتم بیاد(جک دکترشونه) جک با چند تا زیر دست اومد و کوک و بردن تو یه اتاق دیگه و تهیونگم رو تخت کوک دراز کشیدو با چشای باز به سقف نگاه میکرد.رفتم کنارش رو تخت نشستم.
میا:الان قراره چه اتفاق دیگه ای بیفته؟
ته:نمیدونم..با یه نقشه میشه خوب پیش رفت
میا:وقتی با یه نقشه درست پیش رفتین چیو میخاین ازشون بگیرین؟
ته:با ارزش ترین اموالشونو
میا:چی هست
ته:الماس و یاقوت هایی که فقط اون داره..
کنار تهیونگ دراز کشیدم و مثل اون به سقف نگاه میکردم.
میا:دونگ ووک دوس دختر یا زن داره؟
ته:نه.چطور؟
*یهو دوزاریش جا افتاد.*
ته:نقشه ی عالی..
میا:چیشد،چه نقشه ای؟
ته:الان بخاب فردا میفهمی.
همونجا که بودم کنار تهیونگ چشامو بستمو خابیدم صبح با صدای یونا بیدار شدم
یونا:پاشو دیگه لنگ ظهره
میا:عهه بس کن اینجاهم ول نمیکنی
یونا:بیا پایین تهیونگ میخاد درمورد نقشش بگه
میا:اهااا اره
زود پریدم رفتم پایین.کنار جیمین و یونگی نشستم البته هنوزم یکم میلنگیدم.
ته:من دیشب یه نقشه کشیدم..میتونیم به میا یکم وقت بدیم..نقشم اینطوریه که چون هیچکدوم از باند دونگ ووک میا رو نمیشناسه و حتی دیشبم هیچ کدومشون ندیدنش میا رو بندازیم نزدیک دونگ ووک تا مخشو بزنه..وقتی تا قبل از سه ماه تونست مخشو بزنه اروم و بی دردسر الماس و یاقوتا رو میگیره و میاره واسه ما.میا میتونی؟
میا:من تو مخ زدن رتبه اول جهانی دارم اما راجع به اون دونگ ووک باید بگم من فقط اسمشو میدونم
یونگی: اطلاعاتشو ما میدیم میتونی الماسو یاقوتا رو بیاری یا نه؟ بدون اینکه بفهمن از طرف مایی
میا:اممم..اره..اره..میتونم
جین:با این حساب دیگه نمیتونه بیاد اینجا باید بری هتل ممکنه برات ادم بزارن تعقیبت کنن.. باید مورد اعتمادش باشی تا جای الماسو یاقوتا رو بگه
میا:با این حساب نه میتونین شنود بهم وصل کنین نه دوربین..
یونگی:غصه اینارو نخور یه عالمه بادیگارد میزاریم تا از کارات فیلم بگیرن.
میا:باش..پس راجع به اخلاقش بگین..اونکه تو نگاه اول نمیخاد صد راند بفاکم بده؟
جیمین:کینه داریا
کوک:ببند
هوبی:فردا شب یه مهمونی مجلل تو رستورانشون برگزار میشه میا باید اونجا بره و باید تموم تلاشش رو بکنه تا مخشو بزنه
میا:مگه رفتارش چحوریه؟
هوبی:غلط اندازه..همیشه اول ادما رو امتحان میکنه اگه تو امتحانش قبول شی بهت اعتماد میکنه...فقط سعی کن عین ادمای بالغ رفتار کنی و هرموقع خاست بهت جواهرات و زیورآلات بده سعی کن قبول نکنی..بعد از اون ممکنه بفهمه از طرف مایی و بکشنت
چند ساعت گذشت و کلی درمورد اینجور چیزا حرف زدیم یه ماشین لاکچری بهم دادن و یه اتاق تو هتل برام گرفتن..همه جای منطقه رو پر بادیگارد کردن که دست از پا خطا نکنم..
۳۰.۴k
۱۱ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.