در دنیای انفرادی خود را گُم کردیم

در دنیای انفرادی خود را گُم کردیم
با خود میگویم چگونه؟
چطور ممکن است در دنیای خودت گم شوی
میروم به سوی پنجره.."
پنجره را باز میکنم و به راحتی بارش چشمانم جوونیم را فوت میکنم
خسته شدیم دیگر کافیست!
این تو نیستی !
تو این #نبودی (:
دیگر مردی تمام است!
وقتش است روحت از جسمت جدا شود!!
یک نصیحت به جا!:
اگر کسی پرسید اخرین بار کی خندیدی!
اگر بیشتر از 5 ثانیه بهش فکر کردی نگران خودت شو
به همه بگوددیگر ان ادم خونگرم مرد!
به راحتی لِه شدن برگ های پاییز زیر پایت
ارزو هایت چی ؟ نکند ان ها را هم میخای به راحتی لِه شدن برگ های پاییز لِه کنی؟
اری لِه کن اگر لذت بخش است
اما!
خودت لِه کن "!مگذار ادم های بیجا ان هارا لِه کنن
نگذار تو درخت باشی و برگ هایت ارزو هایت
بگذار تو ادم باشیو بقیه. درخت و برگ هایشان
سخن اخر:
دیووانه باش بگذار بگویند تو عاقل ترین دیووانه ی این شهری(:


پ.ن=این دکلمه از خودم بود به خدا😅✋💚 امیدوارم خوشتون بیاد ببخشید یکم اضافی حرف زدم
#دلنوشته