تو غم انگیز ترین حالت ممکنم...من نمیخوام فراموشت کنم نه خ
تو غم انگیز ترین حالت ممکنم...من نمیخوام فراموشت کنم نه خودت نه اون خاطراتمون ...چون خودم فوبیای فراموشی دارم
روزا روزای خوبی نیست
شباش هزار برابر بدتر
نبودنت بیشتر از همه چی تو چشم میزنه
شبای اخر بود برخلاف همیشه که بغلت می نشستم ، اومدم روبه روت دلم میخواست سیر شم از نگاه کردن بهت ...
ولی میدونی که نمیشد
غمم از چشام داشت میزد بیرون سرم رو بالا گرفتم تا صورتم خیس نشه ...
دلم میخواست بغلت کنم تو بغلت زار بزنم نه ... زار کمه دلم میخواست تو بغلت بمیرم ..خب ... اینجوری قشنگ تر تموم میشد.
باید جلو خودمو میگرفتم از ادمای ضعیف بدت میومد میدونستم...
واست حرف زدم .. واست خندیدم .. واست شعر خوندم ...
گفتی تا لحظه ی اخر دست از دلبری کردن برنداریا!!!!
ساکت شدم بغض داشت خفم میکرد ...
گفتم میشه هی یادم نیاری ؟؟
نمیدونم چقدر گذشت؟ چشامو وا کردم اثری ازت نبود به بدترین شکل ممکن ترکم کرده بودی ...
روزا روزای خوبی نیست
شباش هزار برابر بدتر
نبودنت بیشتر از همه چی تو چشم میزنه
شبای اخر بود برخلاف همیشه که بغلت می نشستم ، اومدم روبه روت دلم میخواست سیر شم از نگاه کردن بهت ...
ولی میدونی که نمیشد
غمم از چشام داشت میزد بیرون سرم رو بالا گرفتم تا صورتم خیس نشه ...
دلم میخواست بغلت کنم تو بغلت زار بزنم نه ... زار کمه دلم میخواست تو بغلت بمیرم ..خب ... اینجوری قشنگ تر تموم میشد.
باید جلو خودمو میگرفتم از ادمای ضعیف بدت میومد میدونستم...
واست حرف زدم .. واست خندیدم .. واست شعر خوندم ...
گفتی تا لحظه ی اخر دست از دلبری کردن برنداریا!!!!
ساکت شدم بغض داشت خفم میکرد ...
گفتم میشه هی یادم نیاری ؟؟
نمیدونم چقدر گذشت؟ چشامو وا کردم اثری ازت نبود به بدترین شکل ممکن ترکم کرده بودی ...
۴.۹k
۲۴ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.