سناریو*
#سناریو
وقتی شب برمیگردی خونه با گریه میری تو بغلشون.
کوک: درحالی که دستش رو سرت میکشه میگه گریه کن خالی شو بعد بهم بگو چیشد تا طرف رو جر بدم.
تهیونگ: (تو وقتی در خونه رو میبندی با دو میری تو اتاقت و صدای گریت کل خونه رو فرا میگیره) تهیونگ محکم در رو میزد میگفت بیبی در رو باز کن* در رو مبیشکنه تو رو بغلش میگیره.
جیمین: موچی کوچولوم کی اشکت رو در آورده ها؟!
جیهوپ: سانشاینم چه شده*ا.ت در حال گفتن* وایسا من یک ساعت دیگه میام خونه*شما الان تو بیمارستان هستید و طرف تو کماعه*
یونگی: خبر رسیده که طرف رو فکنم میخوان چهلم بگیرن*عاره عاصیصم مصتر مین یونگیه*
جین: کی ورلدواید هندسامم رو اذیت کرده برات کادو گرفته
نامجون : الان سر قبر هستید.
بد شد به بزرگی خودتون ببخشید.
درخواستی هم قبوله
وقتی شب برمیگردی خونه با گریه میری تو بغلشون.
کوک: درحالی که دستش رو سرت میکشه میگه گریه کن خالی شو بعد بهم بگو چیشد تا طرف رو جر بدم.
تهیونگ: (تو وقتی در خونه رو میبندی با دو میری تو اتاقت و صدای گریت کل خونه رو فرا میگیره) تهیونگ محکم در رو میزد میگفت بیبی در رو باز کن* در رو مبیشکنه تو رو بغلش میگیره.
جیمین: موچی کوچولوم کی اشکت رو در آورده ها؟!
جیهوپ: سانشاینم چه شده*ا.ت در حال گفتن* وایسا من یک ساعت دیگه میام خونه*شما الان تو بیمارستان هستید و طرف تو کماعه*
یونگی: خبر رسیده که طرف رو فکنم میخوان چهلم بگیرن*عاره عاصیصم مصتر مین یونگیه*
جین: کی ورلدواید هندسامم رو اذیت کرده برات کادو گرفته
نامجون : الان سر قبر هستید.
بد شد به بزرگی خودتون ببخشید.
درخواستی هم قبوله
۹.۴k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.