𝚃𝚗𝚊𝚗𝚕𝚖𝚘𝚚𝚞𝚒𝚕𝚒𝚌𝚊𝚝𝚒𝚘𝚗➖⃟🌟
𝚃𝚗𝚊𝚗𝚕𝚖𝚘𝚚𝚞𝚒𝚕𝚒𝚌𝚊𝚝𝚒𝚘𝚗➖⃟🌟
𝙰𝚞𝚝𝚑𝚘𝚛 : 𝙹𝚒𝚢𝚘𝚘𝚗☻
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽
𝚙𝚊𝚛𝚝³⁰
جونگکوک با دیدن پیشکار با عجله رفت سمتش
جونگکوک:چی شده پیشکار؟
پیشکار پوفی کشید و گفت :قبول کردن اما ...
جونگکوک : اما چی؟
پیشکار: اما گفتن انتظار روی خوش نداشته باشین !
جونگکوک :اون حق داره همچین حرفی بزنه ...بهخاطر بی عرضه گی من اون داره آزار میبینه !
.
.
.
با یک دست تو را نگه داشته ام ، و با دست دیگر از زندگی آویزان شدهام و تو درست الان میخواهی با انگشت هایم نشان بدهم چقدر دوستت دارم ؟
کمی مرا درک کن دخترک رویایی من !
.
.
.
جونگکوک و جیمین با لباس مبدل منتظر هایون بودند .
چند مین بعد هایون و سویا را دیدند که به سمتشان میآیند
جونگکوک وقتی هایون را دید دوید سمتش و بغلش کرد...
هایون جونگکوک راپس زد ...
جونگکوک : هایونا ...
هایون :واقعا انتظار داری با آغوش باز پذیرات باشم؟
هایون پس از کمی مکث جونگکوک را در آغوش گرفت و گفت : دلم واست تنگ شده بود ...
#Park_Jiyoon
#Tnanlmoquilication
𝙰𝚞𝚝𝚑𝚘𝚛 : 𝙹𝚒𝚢𝚘𝚘𝚗☻
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽
𝚙𝚊𝚛𝚝³⁰
جونگکوک با دیدن پیشکار با عجله رفت سمتش
جونگکوک:چی شده پیشکار؟
پیشکار پوفی کشید و گفت :قبول کردن اما ...
جونگکوک : اما چی؟
پیشکار: اما گفتن انتظار روی خوش نداشته باشین !
جونگکوک :اون حق داره همچین حرفی بزنه ...بهخاطر بی عرضه گی من اون داره آزار میبینه !
.
.
.
با یک دست تو را نگه داشته ام ، و با دست دیگر از زندگی آویزان شدهام و تو درست الان میخواهی با انگشت هایم نشان بدهم چقدر دوستت دارم ؟
کمی مرا درک کن دخترک رویایی من !
.
.
.
جونگکوک و جیمین با لباس مبدل منتظر هایون بودند .
چند مین بعد هایون و سویا را دیدند که به سمتشان میآیند
جونگکوک وقتی هایون را دید دوید سمتش و بغلش کرد...
هایون جونگکوک راپس زد ...
جونگکوک : هایونا ...
هایون :واقعا انتظار داری با آغوش باز پذیرات باشم؟
هایون پس از کمی مکث جونگکوک را در آغوش گرفت و گفت : دلم واست تنگ شده بود ...
#Park_Jiyoon
#Tnanlmoquilication
۲.۴k
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.