فیک عاشقی p34
ا.ت ویو: دوباره با اون صدای آلارم کوفتی از خواب بیدار شدم ..
دیشب هایون انقدر خسته بود بلافاصله بعد از شام گرفت خوابید.... یک نگاه بهش کردم بهش میخورد خیلی خسته باشه....... من اسکولم مثل همیشه فقط رفتم یک سر به گوشیم بزنم که همین سرزدنم تا ساعت دو شب طول کشید .
الان ساعت شیش و نیم بود .
به زور از تخت نازنینم دل کندم و بلند شدم . رفتم سمت میز آرایش شونه رو برداشتم و موهامو شونه کردم . چون زیاد شونه میزدم زیاد گره نخورده بود و راحت صاف شد .
بعدش کش مویم رو برداشتم و موهام رو دم اسبی بالای سرم بستم .
ب ای اینکه لبام از بیحالی دربیاد رژ لبو برداشتم و خیلی خیلی آروم کشیدم روی لبم تا فقط یکم قرمز بشه .
بعد از رژ لب زدن رفتم سمت تخت و هایون رو از خواب بیدار کردم و مثل همیشه رفتم ساندویچ درست کردم و ...
.
.
.
بلاخره زنگ کوفتی خورد .
با شتاب از پشت میز بلند شدم و بدون توجه به کوک و ته(مخفف تهیونگ) به سمت میز جینا و هایون رفتم .
ا.ت: جینایااااا بیا بخلم امروز احساسی سدم .
جینا:(اومد بغلش)
هایون: عوق جمع کنین بابا این مسخره بازیارو حالم بهم خورد اه اه .
جینا و ا.ت: (خنده)
داشتم با بچه ها حرف میزدم که کوک و ته هم اومدن سمتمون .
تهیونگ: سلام بچهها
کوک: های
جینا:بای.
کوک: هرهر بامزه .
هایون: بسه بابا اگه بخوای بااین بحث و ادامه بدی تا سالیان سال ادامه پیدا میکنه . هرچی میگی یک جواب داره که بده .
تهیونگ: ا.ت، از کوک شنیدم حالت خوب نبوده . الان بهتری؟
ا.ت: اهوم خوبم ممنون از نگرانیت(لبخند)
کوک: بریم نهار بخوریم دیگه . گشنمه .
هایون: بریم منم گشنمه .
ا.ت: من قش کردم از گشنگی بریم .
راوی: و هر پنج فرد به سمت سالن نهارخوری حرکت کردند .
دور یک میز نشستند و باهم میگفتند و میخندیدند جوری که کل سالن از صدای خندههایشون پر شده بود .
تهیونگ: راستی .
ا.ت: بله .
تهیونگ: تو وهایون هم میاین اردو؟
ا.ت: آمم... نمید...
هایون: معلومه
ا.ت: اما من نمیا....
هایون: هم من و هم ا.ت میایم .
ا.ت: اما من....
تهیونگ: ثبت نام کردین؟
هایون: الان میریم .
ا.ت: من نمیخوام بیام .
هایون: تو غلط میخوری باید بیای .
ا.ت: اوف خدا
هایون: بلند شو بریم
ا.ت: هعی(بلند شد)
.
.
.
ا.ت ویو: امروز قرار بود بریم اردو .
و لباس هم آزاد بود ساعت ده باید تو مدرسه میبودیم و الان ساعت ... ۸:۳۰ دقیقه بود ..... چند روز پیش باهایون رفتیم پاساژ و کل پاساژ رو زیر و رو کردیم تا بلاخره چند دست لباس خریدیم .
لباسی کع دیشب اتو کرده بودم و آماده بود رو برداشتم .(اسلاید دوم لباس ا.ت🗿)
دیشب حموم رفته بودم پس تمیزم . لباس رو پوشیدم و هایون هم اومد تو اتاق داشتم بهش نگاه میکردم که خواست لباسشو درآره .
هایون: هیز دچشم . دیگه کنارت نمیخوابم بهم تجاوز میکنی .
ا.ت: چی؟من؟ به تو؟ این همه دختر خوشگل چرا بیام به تو تجاوز کنم .
هایون: گمشو بیرون لزبین بدبخت(خنده)
ا.ت: اوفف جووون بخورمت(خنده)(و از اتاق خارج شد)
هایونویو: ا.ت رفت بیرون و من هم با خنده لباسم رو پوشیم(اسلاید سوم)کولمو که پراز لباس و خوراکی بود رو برداشتم و به سمت در رفتم .
دستم رو روی دستگیره در گذاشتم که یهو در با شتاب باز شد که من چند قدمی رو به عقب پرتاب شدم .
هایون: چته گاو وحشی.
ا.ت: رژ لب و عطر یادم رفت(نفس نفس) دیر شد تو برو تا من بیام.
هایون: یک جوری درو باز کردی که گفتم چیشده .
گمشو زود بیا .
ا.ت: باشه بابا .
راوی: و دخترک رژ لبش و عطر خوش بویش رو زد و آنهارا داخل کیفش گذاشت و به. سمت مدرسه روان شدند و......
ا.ت ویو: وارد حیاط مدرسه شدیم . با چشم داشتم دنبال بچهها میگشت که.... با صحنهای. که دیدم .....
سلااام دوستان😎
کرم ادمینتون دوباره فعال شده😎🗿😂
واقعا ممنونم از حمایت هاتون و لطفا ادامه بدید خوشگلا .
دیشب هایون انقدر خسته بود بلافاصله بعد از شام گرفت خوابید.... یک نگاه بهش کردم بهش میخورد خیلی خسته باشه....... من اسکولم مثل همیشه فقط رفتم یک سر به گوشیم بزنم که همین سرزدنم تا ساعت دو شب طول کشید .
الان ساعت شیش و نیم بود .
به زور از تخت نازنینم دل کندم و بلند شدم . رفتم سمت میز آرایش شونه رو برداشتم و موهامو شونه کردم . چون زیاد شونه میزدم زیاد گره نخورده بود و راحت صاف شد .
بعدش کش مویم رو برداشتم و موهام رو دم اسبی بالای سرم بستم .
ب ای اینکه لبام از بیحالی دربیاد رژ لبو برداشتم و خیلی خیلی آروم کشیدم روی لبم تا فقط یکم قرمز بشه .
بعد از رژ لب زدن رفتم سمت تخت و هایون رو از خواب بیدار کردم و مثل همیشه رفتم ساندویچ درست کردم و ...
.
.
.
بلاخره زنگ کوفتی خورد .
با شتاب از پشت میز بلند شدم و بدون توجه به کوک و ته(مخفف تهیونگ) به سمت میز جینا و هایون رفتم .
ا.ت: جینایااااا بیا بخلم امروز احساسی سدم .
جینا:(اومد بغلش)
هایون: عوق جمع کنین بابا این مسخره بازیارو حالم بهم خورد اه اه .
جینا و ا.ت: (خنده)
داشتم با بچه ها حرف میزدم که کوک و ته هم اومدن سمتمون .
تهیونگ: سلام بچهها
کوک: های
جینا:بای.
کوک: هرهر بامزه .
هایون: بسه بابا اگه بخوای بااین بحث و ادامه بدی تا سالیان سال ادامه پیدا میکنه . هرچی میگی یک جواب داره که بده .
تهیونگ: ا.ت، از کوک شنیدم حالت خوب نبوده . الان بهتری؟
ا.ت: اهوم خوبم ممنون از نگرانیت(لبخند)
کوک: بریم نهار بخوریم دیگه . گشنمه .
هایون: بریم منم گشنمه .
ا.ت: من قش کردم از گشنگی بریم .
راوی: و هر پنج فرد به سمت سالن نهارخوری حرکت کردند .
دور یک میز نشستند و باهم میگفتند و میخندیدند جوری که کل سالن از صدای خندههایشون پر شده بود .
تهیونگ: راستی .
ا.ت: بله .
تهیونگ: تو وهایون هم میاین اردو؟
ا.ت: آمم... نمید...
هایون: معلومه
ا.ت: اما من نمیا....
هایون: هم من و هم ا.ت میایم .
ا.ت: اما من....
تهیونگ: ثبت نام کردین؟
هایون: الان میریم .
ا.ت: من نمیخوام بیام .
هایون: تو غلط میخوری باید بیای .
ا.ت: اوف خدا
هایون: بلند شو بریم
ا.ت: هعی(بلند شد)
.
.
.
ا.ت ویو: امروز قرار بود بریم اردو .
و لباس هم آزاد بود ساعت ده باید تو مدرسه میبودیم و الان ساعت ... ۸:۳۰ دقیقه بود ..... چند روز پیش باهایون رفتیم پاساژ و کل پاساژ رو زیر و رو کردیم تا بلاخره چند دست لباس خریدیم .
لباسی کع دیشب اتو کرده بودم و آماده بود رو برداشتم .(اسلاید دوم لباس ا.ت🗿)
دیشب حموم رفته بودم پس تمیزم . لباس رو پوشیدم و هایون هم اومد تو اتاق داشتم بهش نگاه میکردم که خواست لباسشو درآره .
هایون: هیز دچشم . دیگه کنارت نمیخوابم بهم تجاوز میکنی .
ا.ت: چی؟من؟ به تو؟ این همه دختر خوشگل چرا بیام به تو تجاوز کنم .
هایون: گمشو بیرون لزبین بدبخت(خنده)
ا.ت: اوفف جووون بخورمت(خنده)(و از اتاق خارج شد)
هایونویو: ا.ت رفت بیرون و من هم با خنده لباسم رو پوشیم(اسلاید سوم)کولمو که پراز لباس و خوراکی بود رو برداشتم و به سمت در رفتم .
دستم رو روی دستگیره در گذاشتم که یهو در با شتاب باز شد که من چند قدمی رو به عقب پرتاب شدم .
هایون: چته گاو وحشی.
ا.ت: رژ لب و عطر یادم رفت(نفس نفس) دیر شد تو برو تا من بیام.
هایون: یک جوری درو باز کردی که گفتم چیشده .
گمشو زود بیا .
ا.ت: باشه بابا .
راوی: و دخترک رژ لبش و عطر خوش بویش رو زد و آنهارا داخل کیفش گذاشت و به. سمت مدرسه روان شدند و......
ا.ت ویو: وارد حیاط مدرسه شدیم . با چشم داشتم دنبال بچهها میگشت که.... با صحنهای. که دیدم .....
سلااام دوستان😎
کرم ادمینتون دوباره فعال شده😎🗿😂
واقعا ممنونم از حمایت هاتون و لطفا ادامه بدید خوشگلا .
۲۲.۱k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.