فیکه مربی سگه من پارت ۲۰:اخر
فیکه مربی سگه من پارت ۲۰:اخر
۲سال بعد:
ا،ت:سلام مجدد الان شما پرش زمانی به ۲ ساله بعد کردید حالا میخوام براتون ماجرا های این چند سال رو بگم
من و کوک بعد از اینکه اون روز توی استخر بودیم توی استخر باهم سکس کردیم دوروزه بعدشم کوک منو به یک رستوران دعوت کرد و ازم خواستگاری کرد الانم من و کوک نزدیکه ۱ ساله ونیمه که ازدواج کردیم حالا موضوع اصلی آینه که من فردا زایمان دارم
اره ما بعد از ازدواجمون خیلی سکس میکردیم و اینا و این باعث شد که من حامله بشم واییییی قیافهی کوک موقعی که فهمید حاملم خیلی خوببب بود
کوک:عزیزممممم
ا،ت:سلام عزیزم
کوک:بدو برو بالا حاضر شو عشقم
ا،ت:عا عا چرا؟
کوک:مگه یادت رفته امروز باید بریم دکتر
ا،ت:اهااا خوب وایسا برم حاضر شم
کوک:بزار کمکت کنم
ا،ت و کوک باهم حاضر شدند و به سمته بیمارستان رفتند
تق تق تق
دکتر لی(خانمه)
دکتر لی: بفرمایید
ا،ت:سلام دکتر
دکتر:اووو ببین کی اومده ا،ته خوشگلم وای خودا دخترتون چطوره
ا،ت،خنده خوبه بیشتر مواقع خیلی لگد میزنه
دکتر لی:اووو خوبه بیای برو روی تخت آقای جعون لطفا کمکشون کنید
کوک:چاگیا بیا بشین این ارومم دراز بکش خوبه آفرین
دکترلی: خوب ببینیم حاله دختر مون چطوره
دکتر:اووو مثله اینکه دختر مون خیلی شیطونه و شره
ا،ت:خنده به باباش رفته
کوک:خنده
دکتر لی:خوب ا،ت میخوای طبیعی زایمان کنی یا سزارین عمل بکنی
ات:طبیعی
دکتر لی:مطمعنی
ا،ت:اره نمیخوام رده بخیه هام روی شکمم بمونه
دکتر:خوب پس میدونی که باید برای اینکه طبیعی انجام بدی باید چیکار کنی
ا،ت:نه نمیدونم دکتر
دکتر:خوب میتونم جلوی همسرتون بگم(یواش)
ا،ت:عااا معلومه
ا،ت:کوک بیا اینجا
کوک اومد سمته ا،ت و محکم دستشو گرفت
دکتر لی:چون فردا میخواین طبیعی انجام بدین باید باهم امشب سکس کنید تا دریچه ی رحم باز تر بشه اما خیلی اروم اونقدر جدی نباشه که میشه ی آب وپاره بکنه فهمیدید آقای جعون
کوک:عااا بله
دکتر لی:خوبه مراقب خودتون باشین
ا،ت:ممنون دکتر لی
دکتر:وظیفم بود عزیزم
ا،ت:ممنون
کوک:ممنونم
کوک و ا،ت توی ماشین:
ا،ت:چاگیا
کوک:جانم
ا،ت:برای امشب استرس دارم
کوک:برای سکسمون
ا،ت:اوهوم
کوک:نگران نباش قشنگم دکتر گفت که بایداروم پیش بریم
ا،ت:نمیدونم چرا نگرانم
کوک دستشو گذاشت روی شکمم ا،ت و گفت
کوک:نگران نباش قشنگم
خلاصه کوک و ا،ت رفتند توی اتاق و آهم آهم کردند تا دریچه ی رحمه ا،ت باز تر شد
و ا،ت هم بچش بدنیا اومد و اسمشم گذاشتن یونا و زندگی سه نفرشون رو شروع کردند
امید وارم لذت برده باشید بازم معذرت که بد شده بود فیکم
۲سال بعد:
ا،ت:سلام مجدد الان شما پرش زمانی به ۲ ساله بعد کردید حالا میخوام براتون ماجرا های این چند سال رو بگم
من و کوک بعد از اینکه اون روز توی استخر بودیم توی استخر باهم سکس کردیم دوروزه بعدشم کوک منو به یک رستوران دعوت کرد و ازم خواستگاری کرد الانم من و کوک نزدیکه ۱ ساله ونیمه که ازدواج کردیم حالا موضوع اصلی آینه که من فردا زایمان دارم
اره ما بعد از ازدواجمون خیلی سکس میکردیم و اینا و این باعث شد که من حامله بشم واییییی قیافهی کوک موقعی که فهمید حاملم خیلی خوببب بود
کوک:عزیزممممم
ا،ت:سلام عزیزم
کوک:بدو برو بالا حاضر شو عشقم
ا،ت:عا عا چرا؟
کوک:مگه یادت رفته امروز باید بریم دکتر
ا،ت:اهااا خوب وایسا برم حاضر شم
کوک:بزار کمکت کنم
ا،ت و کوک باهم حاضر شدند و به سمته بیمارستان رفتند
تق تق تق
دکتر لی(خانمه)
دکتر لی: بفرمایید
ا،ت:سلام دکتر
دکتر:اووو ببین کی اومده ا،ته خوشگلم وای خودا دخترتون چطوره
ا،ت،خنده خوبه بیشتر مواقع خیلی لگد میزنه
دکتر لی:اووو خوبه بیای برو روی تخت آقای جعون لطفا کمکشون کنید
کوک:چاگیا بیا بشین این ارومم دراز بکش خوبه آفرین
دکترلی: خوب ببینیم حاله دختر مون چطوره
دکتر:اووو مثله اینکه دختر مون خیلی شیطونه و شره
ا،ت:خنده به باباش رفته
کوک:خنده
دکتر لی:خوب ا،ت میخوای طبیعی زایمان کنی یا سزارین عمل بکنی
ات:طبیعی
دکتر لی:مطمعنی
ا،ت:اره نمیخوام رده بخیه هام روی شکمم بمونه
دکتر:خوب پس میدونی که باید برای اینکه طبیعی انجام بدی باید چیکار کنی
ا،ت:نه نمیدونم دکتر
دکتر:خوب میتونم جلوی همسرتون بگم(یواش)
ا،ت:عااا معلومه
ا،ت:کوک بیا اینجا
کوک اومد سمته ا،ت و محکم دستشو گرفت
دکتر لی:چون فردا میخواین طبیعی انجام بدین باید باهم امشب سکس کنید تا دریچه ی رحم باز تر بشه اما خیلی اروم اونقدر جدی نباشه که میشه ی آب وپاره بکنه فهمیدید آقای جعون
کوک:عااا بله
دکتر لی:خوبه مراقب خودتون باشین
ا،ت:ممنون دکتر لی
دکتر:وظیفم بود عزیزم
ا،ت:ممنون
کوک:ممنونم
کوک و ا،ت توی ماشین:
ا،ت:چاگیا
کوک:جانم
ا،ت:برای امشب استرس دارم
کوک:برای سکسمون
ا،ت:اوهوم
کوک:نگران نباش قشنگم دکتر گفت که بایداروم پیش بریم
ا،ت:نمیدونم چرا نگرانم
کوک دستشو گذاشت روی شکمم ا،ت و گفت
کوک:نگران نباش قشنگم
خلاصه کوک و ا،ت رفتند توی اتاق و آهم آهم کردند تا دریچه ی رحمه ا،ت باز تر شد
و ا،ت هم بچش بدنیا اومد و اسمشم گذاشتن یونا و زندگی سه نفرشون رو شروع کردند
امید وارم لذت برده باشید بازم معذرت که بد شده بود فیکم
۳۰.۸k
۱۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.