I wanna be a dad🧸💙 p²⁸
هاجون « آقای کیم...آرام....نامجون...هرچی هستی....ببینید نمیخوام بیخودی و بدون منطق حزف بزنم و بگم مراقب خواهرم باش چون از این حرفا گذشته....الان بیشتر از خواهر من جون خواهر زادم رائون درخطره و اگر اتفاقی برای رائون بیافته هانولم نابود میشه... پس ازت میخوام به عنوان یه همسر، یه پدر و از همه مهم تر یه مرد مراقب خانوادت باش و اونا رو از خودت نرون...
نامجون « نگران نباش....من دیگه نمیذارم کسی بهشون آسیب بزنه...
.
.
جیمین « هیونگگگ جدییی؟!! برگانم خزات گشت ಠ﹏ಠ
هوپی « یعنی نامجون بابا شده اوتم یکسال پیش؟!
جین « اره موضوع مهمی بود برا همین گقتم شوگا هم بیاد....
یونگی « از تهیونگ چخبر؟ خواهرش بهتر شد؟
جین « زنگ زد گفت که بخاطر دارو های بیهوشی هی میخوابه و پدر مادرشم تازه رسیدن بیمارستان..
جیمین « نامجون هیونگ کجا میری؟
نامی « دارم میرم بعد دوسال وقتمو با خانواده بگذرونم....
هوپی « کوکی بد بختو یادتع میگفتی زودتر از ما تشکیل خانواده میده؟...داش تو دادی اولا
.
.
.
نامجون « میتونه راه بره؟
هانول « هنوز نه....
نامجون « خیلی خب بابایی بیا ببینم
راوی « نامجون رائون رو که قدش در برابرش اندازه یه نخود میاومد رو دستاش رو گرفت و بلندش کرد....(همون تاتی تاتی)
آقا حمایتا کم شده قبول دارین؟
شرط: ۲۰۰ کامنت...
نامجون « نگران نباش....من دیگه نمیذارم کسی بهشون آسیب بزنه...
.
.
جیمین « هیونگگگ جدییی؟!! برگانم خزات گشت ಠ﹏ಠ
هوپی « یعنی نامجون بابا شده اوتم یکسال پیش؟!
جین « اره موضوع مهمی بود برا همین گقتم شوگا هم بیاد....
یونگی « از تهیونگ چخبر؟ خواهرش بهتر شد؟
جین « زنگ زد گفت که بخاطر دارو های بیهوشی هی میخوابه و پدر مادرشم تازه رسیدن بیمارستان..
جیمین « نامجون هیونگ کجا میری؟
نامی « دارم میرم بعد دوسال وقتمو با خانواده بگذرونم....
هوپی « کوکی بد بختو یادتع میگفتی زودتر از ما تشکیل خانواده میده؟...داش تو دادی اولا
.
.
.
نامجون « میتونه راه بره؟
هانول « هنوز نه....
نامجون « خیلی خب بابایی بیا ببینم
راوی « نامجون رائون رو که قدش در برابرش اندازه یه نخود میاومد رو دستاش رو گرفت و بلندش کرد....(همون تاتی تاتی)
آقا حمایتا کم شده قبول دارین؟
شرط: ۲۰۰ کامنت...
۴۳.۳k
۰۴ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.