پارت دوم(پارت سوم فردا اپلود میشه)
پارت دوم(پارت سوم فردا اپلود میشه)
صبح جوگکوک طبق آدرسی که از کیم سوکجین گرفته بود، به ساختمون پلیس رفت.
جلوی در به یه مرد جوون مو قرمز قد بلند برخورد کرد و به زمین افتاد. مرد لگدی بهش زد و اونو عقب هل داد
-کوری بچه؟
کوک با حواسش پرتی از روی زمین بلند شد و با لکنت گفت:
-ع...عذر میخوام قربان
-برای چی اینجایی؟
-م...من برای دیدن پ...پارک ج...جیمین
-جئون جونگ کوک؟
کوک با چشم هایی به اندازه ی بشقاب، به مرد نگاه کرد. مرد اسمشو از کجا می دونست؟
-گفتم جئون جونگکوکی؟
-ب...بله قربان
چهره ی مرد از اون صورت سرد و خشک و عصبی به چهره ای مهربون تر تبدیل شد
-من جیمینم
-ش...شما؟
-جین فرستادتت؟
-ب...بله؟
-آقای کیم سوکجین تو رو فرستاده؟
-ب...بله
-من پارک جیمینم
جیمین با لحن دوستانه تری حرفاشو میزد.
دست کوک رو گرفت و داخل دفترش برد و یک صندلی براش بیرون کشید
-بشین
کوک نشست
توی ذهنش با خودش درگیر بود. طبق چیزایی که سوکجین راجع به جیمین بهش گفته بود حس میکرد با یه مرد ترسناک طرفه ولی جیمین خیلی....کیوت بود!
-جین همه چیزو با من هماهنگ کرده، تو رو به عنوان همکار قدیمیم معرفی میکنم تا یه پست بهت بدن و سعی میکنی اعتمادشونو جلب کنی
روشنه؟
کوک سر تکون داد.
جیمین ادامه داد:
-هر چی بهت گفتنو انجام میدی
دست از پا خطا نمیکنی
و سعی کن با لکنت حرف نزنی و تیک نزنی
چون میخوام به عنوان یه همکار قدیمی معرفیت کنم نه یه بچه ی تازه کار
واضحه؟
کوک دوباره سر تکون داد
-چند سالته جئون؟
-ب...بیست و یک
جیمین سوتی زد و خندید
-باید بهشون بگم حداقل ۲۳-۲۴ سالته حواست باشه سوتی ندی
راستی
میتونی هیونگ صدام کنی
کوک میدونست باید تشکر کنه ولی جیمین حس عجیبی بهش میداد
چون که از سابقه ش خبر داشت، اون یه خلافکار بود
و الان به عنوان یه پلیس جلوش نشسته بود
و بدون بدجنسی خاصی توی صداش یا صورتش بهش لبخند میزد
یا جیمین خلافکار نبود
یا اگر بود، بازیگر خیلی خوبی هم بود.
جیمین بهش حس خطر میداد
تصمیم گرفت هیونگ صداش نکنه.

صبح جوگکوک طبق آدرسی که از کیم سوکجین گرفته بود، به ساختمون پلیس رفت.
جلوی در به یه مرد جوون مو قرمز قد بلند برخورد کرد و به زمین افتاد. مرد لگدی بهش زد و اونو عقب هل داد
-کوری بچه؟
کوک با حواسش پرتی از روی زمین بلند شد و با لکنت گفت:
-ع...عذر میخوام قربان
-برای چی اینجایی؟
-م...من برای دیدن پ...پارک ج...جیمین
-جئون جونگ کوک؟
کوک با چشم هایی به اندازه ی بشقاب، به مرد نگاه کرد. مرد اسمشو از کجا می دونست؟
-گفتم جئون جونگکوکی؟
-ب...بله قربان
چهره ی مرد از اون صورت سرد و خشک و عصبی به چهره ای مهربون تر تبدیل شد
-من جیمینم
-ش...شما؟
-جین فرستادتت؟
-ب...بله؟
-آقای کیم سوکجین تو رو فرستاده؟
-ب...بله
-من پارک جیمینم
جیمین با لحن دوستانه تری حرفاشو میزد.
دست کوک رو گرفت و داخل دفترش برد و یک صندلی براش بیرون کشید
-بشین
کوک نشست
توی ذهنش با خودش درگیر بود. طبق چیزایی که سوکجین راجع به جیمین بهش گفته بود حس میکرد با یه مرد ترسناک طرفه ولی جیمین خیلی....کیوت بود!
-جین همه چیزو با من هماهنگ کرده، تو رو به عنوان همکار قدیمیم معرفی میکنم تا یه پست بهت بدن و سعی میکنی اعتمادشونو جلب کنی
روشنه؟
کوک سر تکون داد.
جیمین ادامه داد:
-هر چی بهت گفتنو انجام میدی
دست از پا خطا نمیکنی
و سعی کن با لکنت حرف نزنی و تیک نزنی
چون میخوام به عنوان یه همکار قدیمی معرفیت کنم نه یه بچه ی تازه کار
واضحه؟
کوک دوباره سر تکون داد
-چند سالته جئون؟
-ب...بیست و یک
جیمین سوتی زد و خندید
-باید بهشون بگم حداقل ۲۳-۲۴ سالته حواست باشه سوتی ندی
راستی
میتونی هیونگ صدام کنی
کوک میدونست باید تشکر کنه ولی جیمین حس عجیبی بهش میداد
چون که از سابقه ش خبر داشت، اون یه خلافکار بود
و الان به عنوان یه پلیس جلوش نشسته بود
و بدون بدجنسی خاصی توی صداش یا صورتش بهش لبخند میزد
یا جیمین خلافکار نبود
یا اگر بود، بازیگر خیلی خوبی هم بود.
جیمین بهش حس خطر میداد
تصمیم گرفت هیونگ صداش نکنه.

۳۲۶
۰۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.