فیک جنون فصل ۲
پارت ۵☆☆☆☆☆
بعد از توضیح کل عملیات:
؛خوب پس الان کجا میریم
+پیش هوساک
؛آها همون باباعه که تو جشن بود
+آره
؛همون هیزه؟
+تهیونگ گفتش قابل اعتماده حالا باید ببینیمش
؛چقد دیگه میرسیم
+هاااش جین چقدر سوال می پرسی
؛خوب حالا وحشی
بعد چش قره ای رفتم و دوباره به لوکیشن نگاه کردم
توی یک کوچه پیچیدم و بقل یک انبار ماشین های فرسوده پارک کردم
با پیاده شدنم جین هم فهمید رسیدیم و پیاده شد
ماشین رو قفل کردم و رفتم دستی روی نرده های زنگ زده در اونجا کشیدم
کوچه وایب عجیبی میداد
تنگ بود و دیوار هاش آجر های نو
روی دیوار ها با اسپری نوشته و نقاشی بود
ته انبار رو میشد از لای نرده های فیروزه ای زنگ زده که رنگش بلند شده بود دید
پر از ماشین های خراب و تصادفی
یا لاستیک نداشتن یا سفق
بدون شیشه و هیچی
به پایین در نگاه کردم
یه قفل گنده به در بود
کمی در رو تکون دادم تا شاید کسی صدای اون رو بشنوه
برگشتم و هوفی کشیدم که توی اون سرما به بخار تبدیل شد
گوشیمو در اوردم و خواستم با تهیونگ تماس بگیرم تا با صدای سلام دادن کسی برگشتم
یک مرد با تی شرت نارنجی و موهای قهوه ای موج دار
لبخندش به قلب تشبیه میشد و پر از انرژی مثبت بود
دست به کمر زده بود و پشت نرده های زنگ زده تناقض ایجاد میکرد
کلاه آفتابیشو برداشت که باعث شد چشمای کشیدش معلوم بشه
من اون رو دیده بودم ولی توی این مهمونی اصلا اینطوری نبود
به قیافه تعجب بار جین نگاه کردم که دهنش باز مونده بود و برای گرم کردن جمع مزه ریختن هاش رو شروع کرد
؛نگو که تو هوسوکی؟
هوسوک لبخندی با صدا زد و گفت
!میتونی جی هوپ صدام کنی
+نمیخوای در رو باز کنی بیایم تو
!اوه یادم رفت ببخشید
بعد قفل رو باز کرد و بهمون خوش آمد گفت
اون اونقدر ها هم هیز به نظر نمیرسید
تازه از لبخندش و مثبت بودنش انرژی خوبی میگرفتم
پشت جیهوپ به سمت اتاقک وسط انبار رفتیم
از کنار ماشین هایی که بوی آهن تند بو میدادن رد شدیم و به اتاقک رسیدیم
یه کانکس سفید که داخلش لوکس تر از چیزی بود که فکرشو میکردم
یه دست مبل طوسی که روبه روی هم بودن وسطشون یه عسلی که روش گل گذاشته بودن
روی یکی از مبل ها خودم رو ولو کردم و جین هم بقل من نشست
هوسوک هم روبرومون
بعد چند دیقه بهمون نگاه کرد
+خوب
!خوب
+نمیخوای شروع کنی
!از کجا شروع کنم
+کجا باید بار رو تحویل بدیم
!آها خوب...(طولانی میشه ننوشتم)
بعد توضیحات جیهوپ کمی فکر کردم و
+خوب کی بره تحویل بده
!همه باید بریم
؛خوب پس پسفردا میبینمتون
+من با ماشین میام دنبال جین بعد میام دنبال تو بعد میریم از تهیونگ محموله رو میگیریم و میریم به محلی که باید بمب رو به جک تحویل بدیم
؛!خوبه
بعد خداحافظی با جیهوپ سوار ماشین شدیم
جین رو رسوندم و خودم به خونه برگشتم
بعد از توضیح کل عملیات:
؛خوب پس الان کجا میریم
+پیش هوساک
؛آها همون باباعه که تو جشن بود
+آره
؛همون هیزه؟
+تهیونگ گفتش قابل اعتماده حالا باید ببینیمش
؛چقد دیگه میرسیم
+هاااش جین چقدر سوال می پرسی
؛خوب حالا وحشی
بعد چش قره ای رفتم و دوباره به لوکیشن نگاه کردم
توی یک کوچه پیچیدم و بقل یک انبار ماشین های فرسوده پارک کردم
با پیاده شدنم جین هم فهمید رسیدیم و پیاده شد
ماشین رو قفل کردم و رفتم دستی روی نرده های زنگ زده در اونجا کشیدم
کوچه وایب عجیبی میداد
تنگ بود و دیوار هاش آجر های نو
روی دیوار ها با اسپری نوشته و نقاشی بود
ته انبار رو میشد از لای نرده های فیروزه ای زنگ زده که رنگش بلند شده بود دید
پر از ماشین های خراب و تصادفی
یا لاستیک نداشتن یا سفق
بدون شیشه و هیچی
به پایین در نگاه کردم
یه قفل گنده به در بود
کمی در رو تکون دادم تا شاید کسی صدای اون رو بشنوه
برگشتم و هوفی کشیدم که توی اون سرما به بخار تبدیل شد
گوشیمو در اوردم و خواستم با تهیونگ تماس بگیرم تا با صدای سلام دادن کسی برگشتم
یک مرد با تی شرت نارنجی و موهای قهوه ای موج دار
لبخندش به قلب تشبیه میشد و پر از انرژی مثبت بود
دست به کمر زده بود و پشت نرده های زنگ زده تناقض ایجاد میکرد
کلاه آفتابیشو برداشت که باعث شد چشمای کشیدش معلوم بشه
من اون رو دیده بودم ولی توی این مهمونی اصلا اینطوری نبود
به قیافه تعجب بار جین نگاه کردم که دهنش باز مونده بود و برای گرم کردن جمع مزه ریختن هاش رو شروع کرد
؛نگو که تو هوسوکی؟
هوسوک لبخندی با صدا زد و گفت
!میتونی جی هوپ صدام کنی
+نمیخوای در رو باز کنی بیایم تو
!اوه یادم رفت ببخشید
بعد قفل رو باز کرد و بهمون خوش آمد گفت
اون اونقدر ها هم هیز به نظر نمیرسید
تازه از لبخندش و مثبت بودنش انرژی خوبی میگرفتم
پشت جیهوپ به سمت اتاقک وسط انبار رفتیم
از کنار ماشین هایی که بوی آهن تند بو میدادن رد شدیم و به اتاقک رسیدیم
یه کانکس سفید که داخلش لوکس تر از چیزی بود که فکرشو میکردم
یه دست مبل طوسی که روبه روی هم بودن وسطشون یه عسلی که روش گل گذاشته بودن
روی یکی از مبل ها خودم رو ولو کردم و جین هم بقل من نشست
هوسوک هم روبرومون
بعد چند دیقه بهمون نگاه کرد
+خوب
!خوب
+نمیخوای شروع کنی
!از کجا شروع کنم
+کجا باید بار رو تحویل بدیم
!آها خوب...(طولانی میشه ننوشتم)
بعد توضیحات جیهوپ کمی فکر کردم و
+خوب کی بره تحویل بده
!همه باید بریم
؛خوب پس پسفردا میبینمتون
+من با ماشین میام دنبال جین بعد میام دنبال تو بعد میریم از تهیونگ محموله رو میگیریم و میریم به محلی که باید بمب رو به جک تحویل بدیم
؛!خوبه
بعد خداحافظی با جیهوپ سوار ماشین شدیم
جین رو رسوندم و خودم به خونه برگشتم
۲۱.۳k
۲۹ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.