وقتی سرطان داشت p1
"ویو رونا "
سلام من کیم رونا هستم 25 سالمه و 4 ساله با تهیونگ عضو گروه بی تی اس ازدواج کردم
چند وقتی همش تهیونگ قلبش درد میگیره و قرص میخوره به منم چیزی نمیگه نکنه بیماری قلبی داره؟ امروز با اعضا گفت میره تمرین تا برای اهنگ جدیدشون تمرین کنند منم رفتم به کارام برسم و ناهار درست کنم تا تهیونگ بیاد.........
"ویو ته "
سلام من کیم تهیونگ هستم و 4ساله با رونا ازدواج کردم و خیلی دوسش دارم ولی خب.... من سرطان دارم و بیشتر دوماه زنده نیستم (دور از جون) سرطان قلب دارم و دکتر گفته اگه یکی قلبشو اهدا کنه شاید بشه یه کاری کرد ولی انوز کسی برای اهدای قلب نیومده
اعضا هیچی نمیدونن و بهشون چیزی نگفتم حتی ب رونا الان سر تمرینیم و برای اهنگ جدیدمون داریم تمرین میکنیم.....
2 مین بعد....
وسطای تمرین بودیم که یهو قلبم تیر کشید و یهو زانوام. شل شد و افتادم و اعضا دورم جمع شدن
کوک: تهیونگ چیشده؟ خوبی؟
تهیونگ: ا.... اره خوبم فقط باید قرصا... چیز یکم استراحت کنم
"ذهن تهیونگ: وای لو رفتم الان فهمیدن دیگ"
کوک: قرصا؟ قرص میخوری؟ چیزیت شده؟
تهیونگ: خوبم چیزیم نیست
جیمین: مطمئنی؟
تهیونگ: اره کوک میشه کمک کنی بلند شم
کوک: اره
ویو ادمین (بنده هستم)
تهیونگ تا خواست دست کوک رو بگیره وبلند شه نتونست تحمل کنه و هنونجا بیهوش شد......
ویو کوک
تهیونگ سر تمرین که بودیم حالش بد شد خیلی نگرانش بودم گفت خوبه ولی مطمئنن خوب نبود ازم خواست کمکش کنم بلند شه ولی تا خواست بلند شه بیهوش شد
کوک: تهیونگگگ (داد)
باید ببریمش بیمارستان زود باشین
ویو راوی
بچه ها رفتن ماشین رو اماده کردند و به سمت نزدیک ترین بیمارستان حرکت کردن و کوک هم با استرس به رونا زنگ زد و قضیه رو گفت رونا هم تا فهمید هول شد و سریع به بیمارستان رفت........
شرط نداره دوپارت بعدی رو شب میزارم
سلام من کیم رونا هستم 25 سالمه و 4 ساله با تهیونگ عضو گروه بی تی اس ازدواج کردم
چند وقتی همش تهیونگ قلبش درد میگیره و قرص میخوره به منم چیزی نمیگه نکنه بیماری قلبی داره؟ امروز با اعضا گفت میره تمرین تا برای اهنگ جدیدشون تمرین کنند منم رفتم به کارام برسم و ناهار درست کنم تا تهیونگ بیاد.........
"ویو ته "
سلام من کیم تهیونگ هستم و 4ساله با رونا ازدواج کردم و خیلی دوسش دارم ولی خب.... من سرطان دارم و بیشتر دوماه زنده نیستم (دور از جون) سرطان قلب دارم و دکتر گفته اگه یکی قلبشو اهدا کنه شاید بشه یه کاری کرد ولی انوز کسی برای اهدای قلب نیومده
اعضا هیچی نمیدونن و بهشون چیزی نگفتم حتی ب رونا الان سر تمرینیم و برای اهنگ جدیدمون داریم تمرین میکنیم.....
2 مین بعد....
وسطای تمرین بودیم که یهو قلبم تیر کشید و یهو زانوام. شل شد و افتادم و اعضا دورم جمع شدن
کوک: تهیونگ چیشده؟ خوبی؟
تهیونگ: ا.... اره خوبم فقط باید قرصا... چیز یکم استراحت کنم
"ذهن تهیونگ: وای لو رفتم الان فهمیدن دیگ"
کوک: قرصا؟ قرص میخوری؟ چیزیت شده؟
تهیونگ: خوبم چیزیم نیست
جیمین: مطمئنی؟
تهیونگ: اره کوک میشه کمک کنی بلند شم
کوک: اره
ویو ادمین (بنده هستم)
تهیونگ تا خواست دست کوک رو بگیره وبلند شه نتونست تحمل کنه و هنونجا بیهوش شد......
ویو کوک
تهیونگ سر تمرین که بودیم حالش بد شد خیلی نگرانش بودم گفت خوبه ولی مطمئنن خوب نبود ازم خواست کمکش کنم بلند شه ولی تا خواست بلند شه بیهوش شد
کوک: تهیونگگگ (داد)
باید ببریمش بیمارستان زود باشین
ویو راوی
بچه ها رفتن ماشین رو اماده کردند و به سمت نزدیک ترین بیمارستان حرکت کردن و کوک هم با استرس به رونا زنگ زد و قضیه رو گفت رونا هم تا فهمید هول شد و سریع به بیمارستان رفت........
شرط نداره دوپارت بعدی رو شب میزارم
۴.۶k
۲۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.