شاگرد انتقالی پارت 11
مایکی:بریم؟
ا/ت:بریم!
ما راه افتادیم تا وارد سالن مهمانی شدیم سالن خیلی بزرگ بود پرده هایی بزرگ با رنگ های سفید که ذکرشان با روبان های نقره ای تزئین شده بود شگفت انگیز بود!
یک میز بزرگ پر از خوراکی های خوشمزه هم بود! و یک ظرف خیلی خیلی بزرگ آنجا پر از نوشیدنی بود و کنارش استکان هایی کوچک وجود داشت عالی بود!
من روی یکی از صندلی ها نشستم مایکی هم نشست او مشغول خوردن دوریاکی بود که دیجی آهنگ را پخش کرد و سالن پر از دانش آموز ها شد که درحال رقص بودن من هنوز در حال نگاه به اطراف بودم که مایکی آمد پیشم و پرسید
مایکی:می خوای با هم برقصیم ا/ت؟
ا/ت:بریم!
ما راه افتادیم تا وارد سالن مهمانی شدیم سالن خیلی بزرگ بود پرده هایی بزرگ با رنگ های سفید که ذکرشان با روبان های نقره ای تزئین شده بود شگفت انگیز بود!
یک میز بزرگ پر از خوراکی های خوشمزه هم بود! و یک ظرف خیلی خیلی بزرگ آنجا پر از نوشیدنی بود و کنارش استکان هایی کوچک وجود داشت عالی بود!
من روی یکی از صندلی ها نشستم مایکی هم نشست او مشغول خوردن دوریاکی بود که دیجی آهنگ را پخش کرد و سالن پر از دانش آموز ها شد که درحال رقص بودن من هنوز در حال نگاه به اطراف بودم که مایکی آمد پیشم و پرسید
مایکی:می خوای با هم برقصیم ا/ت؟
۲.۱k
۰۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.