♡pt: ¹² ♡I am not your toy
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لونا: اره بعد تیهونگ که منو برده بود خونش که نه قصرش هرروز یکی رو میاره یه بار حال خودش رو باهاش میکنه و بعد به عنوان خدمتکار باید اونجا واسش مثل سگ کار کنن
ا/ت: مگه شهر هرته
لونا: بله الان که میبینی هست
ا/ت: وایسا ببینم پس چطور تورو ول کرد
لونا: بهم گفت اگه یه دختر خوب پیدا کنم واسش که همه چیش ردیف باشه ولم میکنه
ا/ت: الان یعنی چی کی رو میخوای گیر بیاری
لونا: نمیدونم «بعد چند دقیقه مکث» ا/ت
ا/ت: هوم کوفت
لونا: میگم یعنی تو نمیتونی بری
ا/ت: وای الان از همین پنجره میندازمت پایین زنده نمیذارمت مگه من مثل توم هر شب بای یکی 17سالته خجالت بکش عه
لونا: باشه توم دیگه کجا بخوابم
ا/ت: تو رو تخت بخواب من میرم پایین رو مبل میخوابم خیر سرت فردا مدرسس
لونا: اخ برو بابا کی حوصله مدرسه داره
ا/ت: خیلی بیخیالی اصلا یه سوال مامان بابات گیر نمیدن بهت؟
لونا: نبابا
ا/ت: هه مخ ندارن دیگه باید بیشتر دقت کنن بهت ببینن چه خری هستی
ا/ت ویو:
دیدم لونا شبی خرس خوابش برد
منم یه بالشت برداشتم و رفتم به سمت در دستگیره رو خیلی اروم به سمت خودم کشیدم و رفتم بیرون و اروم درو بستم قدم های خیلی اروم اروم به پایین رفتم و بالشت رو پرت کردم روی مبل و خودمم روی مبل انداختم و کم کم داشت خوابم می برد ساعت 6بود که یه اس ام اس برای گوشیم که روی میز بود اومد دستمو خوابالو به سمت گوشیم بردم که دیدم معلم واسم یه پیام ارسال کرده بود روی پیامک زدم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پیام معلم:
سلام به دانش آموز های عزیز متاسفانه برای الودگی هوا شنبه تعطیل میباشد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تیهونگ ویو:
از اون موقع که از اون خونه رفتم از اندام اون دختر خیلی خوشم اومد به نظر زیر خواب خوبی میاد
به زیر دستام گفتم امارشو بگیرن... شب که ساعت نزدیک های5 بود گفتم برم دم خونشون از روی تخت بلند شدم و با اجله سری کتمو پوشیدم برداشتم درو باز کردم و تند تند از پله ها پایین رفتم از صدای کفش هام اجوما از خواب بیدار شد سری رفتم ماشین رو روشن کردم و به مقصد بعدیم حرکت کردم و وقتی رسیدم در زدم و دیدم دختر داره میاد درو باز کرد با اینکه خواب بوده ولی هنوزم خوشگله«لبخند خبیثی»
ا/ت ویو:
خیلی ذوق کردم و دوباره سرم رو روی بالشت گذاشتم و دوباره پلکام سنگین شد که یکی در زد خداااا اگه گذاشتی ما بخوابیم با چشم های خواب الود به سمت در رفتم ولی خب چشمام نمیذاشت که خوب ببینم چشمام رو مالیدم که کمی بهتر شد ولی هنوز تار بود درو باز کردم
تیهونگ: سلام سلام
«کمی پلک زدم که چهره طرف واسم واضح تر شد»
ا/ت: شما اینجا چیکار میکنی
«میخواست بیاد تو که خودمو بهش مالیدم و حولش دادم به عقب
تیهونگ: نمیتونم بیام تو؟!
ا/ت: اگه میخوای لونا رو ببری بگو برم صداش کنم نیا تو پدرم خونس
تیهونگ: نه یه دقیقه میشه لباس بپوشی بیای بیرون
ا/ت: واسه چی
تیهونگ: یااا چقدر سوال میپرسی
تیهونگ ویو:
دست دختره رو گرفتم و نشوندمش صندلی بقل راننده
ا/ت ویو:
وای نکنه بالایی که سر لونا اورد سر من بیاره
ا/ت: هی میشه پیاده شم
«تیهونگم نشست صندلی راننده و حرکت کرد به سمت عمارتش»
ا/ت: هی میشه این کوفتی رو باز کنی
تیهونگ: میشه انقدر حرف نزنی دوست ندارم زیاد غر هاتو بشنوم
ا/ت: خفه شوووو پیادم کن همین حالا عوضی
تیهونگ ویو:
به من گفت عوضی پامو کوبیدم رو ترمز
تیهونگ: پیاده شووو
ا/ت: چرا پیاده شم ها
تیهونگ: به من میگی عوضیییی هرزههه «با داد»
ا/ت: ببین آقای محترم لطفا برو یکی دیگه رو پیدا کن لونا همچی رو بهم گفت که با دختر های مردم چیکار میکنی لطفا بذار من برم خواهش میکنم
تیهونگ: اوه پس میخوای یه کاری کنم که منت کشی کنی چند تومان؟
ا/ت: چی چند تومان
تیهونگ: بدنتو چند میفروشی
ا/ت: شوخی میکنی نهههه گمشووو مرتیکهه منحرفف«با داد»
تیهونگ: میدونی پس مجبورم کردی
ا/ت: میخوای چیکار کنی«با ترس»
تیهونگ ویو:
ماده بیهوشی رو ریختم روی یه دستمال و دختره رو بیهوش کردم بعد که مطمعن شدم بیهوشه سرشو به پنجر تکیه دادم و دستمال رو انداختم دور و ماشین رو روشن کردم و به سمت عمارت راه افتادم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
غضیه دارک شد نه؟ 😂
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اسلاید اول ماشین تیهونگ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لایک ❤🧷 30 شرط
کامنت🤍📎 20شرط
فالو💙📎 5شرط
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لونا: اره بعد تیهونگ که منو برده بود خونش که نه قصرش هرروز یکی رو میاره یه بار حال خودش رو باهاش میکنه و بعد به عنوان خدمتکار باید اونجا واسش مثل سگ کار کنن
ا/ت: مگه شهر هرته
لونا: بله الان که میبینی هست
ا/ت: وایسا ببینم پس چطور تورو ول کرد
لونا: بهم گفت اگه یه دختر خوب پیدا کنم واسش که همه چیش ردیف باشه ولم میکنه
ا/ت: الان یعنی چی کی رو میخوای گیر بیاری
لونا: نمیدونم «بعد چند دقیقه مکث» ا/ت
ا/ت: هوم کوفت
لونا: میگم یعنی تو نمیتونی بری
ا/ت: وای الان از همین پنجره میندازمت پایین زنده نمیذارمت مگه من مثل توم هر شب بای یکی 17سالته خجالت بکش عه
لونا: باشه توم دیگه کجا بخوابم
ا/ت: تو رو تخت بخواب من میرم پایین رو مبل میخوابم خیر سرت فردا مدرسس
لونا: اخ برو بابا کی حوصله مدرسه داره
ا/ت: خیلی بیخیالی اصلا یه سوال مامان بابات گیر نمیدن بهت؟
لونا: نبابا
ا/ت: هه مخ ندارن دیگه باید بیشتر دقت کنن بهت ببینن چه خری هستی
ا/ت ویو:
دیدم لونا شبی خرس خوابش برد
منم یه بالشت برداشتم و رفتم به سمت در دستگیره رو خیلی اروم به سمت خودم کشیدم و رفتم بیرون و اروم درو بستم قدم های خیلی اروم اروم به پایین رفتم و بالشت رو پرت کردم روی مبل و خودمم روی مبل انداختم و کم کم داشت خوابم می برد ساعت 6بود که یه اس ام اس برای گوشیم که روی میز بود اومد دستمو خوابالو به سمت گوشیم بردم که دیدم معلم واسم یه پیام ارسال کرده بود روی پیامک زدم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پیام معلم:
سلام به دانش آموز های عزیز متاسفانه برای الودگی هوا شنبه تعطیل میباشد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تیهونگ ویو:
از اون موقع که از اون خونه رفتم از اندام اون دختر خیلی خوشم اومد به نظر زیر خواب خوبی میاد
به زیر دستام گفتم امارشو بگیرن... شب که ساعت نزدیک های5 بود گفتم برم دم خونشون از روی تخت بلند شدم و با اجله سری کتمو پوشیدم برداشتم درو باز کردم و تند تند از پله ها پایین رفتم از صدای کفش هام اجوما از خواب بیدار شد سری رفتم ماشین رو روشن کردم و به مقصد بعدیم حرکت کردم و وقتی رسیدم در زدم و دیدم دختر داره میاد درو باز کرد با اینکه خواب بوده ولی هنوزم خوشگله«لبخند خبیثی»
ا/ت ویو:
خیلی ذوق کردم و دوباره سرم رو روی بالشت گذاشتم و دوباره پلکام سنگین شد که یکی در زد خداااا اگه گذاشتی ما بخوابیم با چشم های خواب الود به سمت در رفتم ولی خب چشمام نمیذاشت که خوب ببینم چشمام رو مالیدم که کمی بهتر شد ولی هنوز تار بود درو باز کردم
تیهونگ: سلام سلام
«کمی پلک زدم که چهره طرف واسم واضح تر شد»
ا/ت: شما اینجا چیکار میکنی
«میخواست بیاد تو که خودمو بهش مالیدم و حولش دادم به عقب
تیهونگ: نمیتونم بیام تو؟!
ا/ت: اگه میخوای لونا رو ببری بگو برم صداش کنم نیا تو پدرم خونس
تیهونگ: نه یه دقیقه میشه لباس بپوشی بیای بیرون
ا/ت: واسه چی
تیهونگ: یااا چقدر سوال میپرسی
تیهونگ ویو:
دست دختره رو گرفتم و نشوندمش صندلی بقل راننده
ا/ت ویو:
وای نکنه بالایی که سر لونا اورد سر من بیاره
ا/ت: هی میشه پیاده شم
«تیهونگم نشست صندلی راننده و حرکت کرد به سمت عمارتش»
ا/ت: هی میشه این کوفتی رو باز کنی
تیهونگ: میشه انقدر حرف نزنی دوست ندارم زیاد غر هاتو بشنوم
ا/ت: خفه شوووو پیادم کن همین حالا عوضی
تیهونگ ویو:
به من گفت عوضی پامو کوبیدم رو ترمز
تیهونگ: پیاده شووو
ا/ت: چرا پیاده شم ها
تیهونگ: به من میگی عوضیییی هرزههه «با داد»
ا/ت: ببین آقای محترم لطفا برو یکی دیگه رو پیدا کن لونا همچی رو بهم گفت که با دختر های مردم چیکار میکنی لطفا بذار من برم خواهش میکنم
تیهونگ: اوه پس میخوای یه کاری کنم که منت کشی کنی چند تومان؟
ا/ت: چی چند تومان
تیهونگ: بدنتو چند میفروشی
ا/ت: شوخی میکنی نهههه گمشووو مرتیکهه منحرفف«با داد»
تیهونگ: میدونی پس مجبورم کردی
ا/ت: میخوای چیکار کنی«با ترس»
تیهونگ ویو:
ماده بیهوشی رو ریختم روی یه دستمال و دختره رو بیهوش کردم بعد که مطمعن شدم بیهوشه سرشو به پنجر تکیه دادم و دستمال رو انداختم دور و ماشین رو روشن کردم و به سمت عمارت راه افتادم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
غضیه دارک شد نه؟ 😂
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اسلاید اول ماشین تیهونگ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لایک ❤🧷 30 شرط
کامنت🤍📎 20شرط
فالو💙📎 5شرط
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۷۶.۳k
۲۴ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.