روزی من ازباغی سیب سرخی چیدم که بدم به دست توولی صاحب باغ
روزی من ازباغی سیب سرخی چیدم که بدم به دست توولی صاحب باغ مرادیدودنبالم کردسیب درحین فرارازدستم افتادتوی جوی آبی که درآنجاجاری بودکلی غصه خوردم واولین باربرای توگریه کردم)جواب دختر(روزی لب جوی آبی که درباغ پدرم جاری بودسیب سرخی دیدم آنرابی اراده برداشتم بعدکه پدرم جریان روتعریف کرد آنچنان خوشحال شدم که اشک ازچشمانم جاری شد@@)دوستون دارممممم زیاددددد
۱.۰k
۲۵ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.