پارت پنج

انقدر گشتم تا گلدون مومو رو پیدا کردم
کوک:اینکه چیزی نداره الان من چه گهی بخورم ؟؟؟؟باید عاشق اینه عنه بشم؟؟؟؟؟وادفاخ
جونگ کوک گلدون رو برداشت و از اون اتاقه که نمیدونم چی چی بود اومد بیرون رفت پیش بوگوم
بوگوم:خب ببینم
کوک:بیا(عه فرزندم مودب تر)
بوگوم:*بعد از کمی فیس اومدن و دیدن گل*خب تو باید عاشق این بشی
کوک:زحمت کشیدی .. چجوریی؟؟؟؟؟
بوگوم:ببین من میتونم یه کاری کنم
میتونم یه کاری کنم تو بتونی با مومو حرف بزنی
کوک:واقعا:؟؟؟باشه
جونگ کوک رفت و اون چرت و پرت خوندن هارو گفت و تونست به مومو وصل بشه
رفت خونش توی اتاقش
کوک:الووووووو الووووو
مومو ویو
یه صدایی میومد انگار یکی داشت میگفت الووووو الووووو (جرررر😂)
مومو:صدای کیه؟؟؟کمک
کوکی ویو
کوک:صدا منو میشنوی؟؟؟؟
مومو:تو کی هستی؟؟؟؟؟
کوک:من میخوام نجاتت بدم
مومو=م
کوک=ک
م:چجورییی؟؟؟؟توباید عاشقم بشی
ک:سعی میکنم بشم....راستی اون تو چجوریه
م:تاریکه.....ترسناکه(بغض)
ک:چرا بعض کردی؟
م:چون خسته شدم ..... از تاریکی بدم میاد(گریه)
ک:گریه نکن من میخوام نجاتت بدم
...........................
خب خب خب
شخصیت اضافه داریم
لیا
هعی از اون چندشا هست تو پست بعدی توضیح میدم