تک پارتی
تک پارتی
*ویو کوک*
منو ا.ت تو بار بودیم و من یکم مست کرده بودم خیلی داشت خوش میگذشت که یهو دیدم ا.ت داره هیونجین ( توی پست قبلی میتونی ببینی هیونجین کی بود ) رو میبوسه یک هو هوشم اومد سر جاش خیلی عصبی شدم رفتم پیش ا.ت و دستشو گرفتم و بردمش
*ویو ا.ت*
مست بودم هوش و حواسم سرجاش نبود که یهو کوک اومد و دستمو گرفت و دنبال خودش برد
ا.ت:ولم کن کوک (مست)
کوک: ولت کنم بازم بری ببوسیش (عصبی)
*ویو کوک*
ا.ت رو سوار ماشین کردم و خودم هم سوار شدم خیلی عصبی بودم دیدم ا.ت داره گریه میکنه به خودم اومدم و از ا.ت پرسیدم
کوک:چیشده ، چرا داری گریه میکنی؟
ا.ت:.......
کوک: ببخشید بیب خب تو میدونی من روت غیرتیم بعد تو هیونجین رو میبوسی
ا.ت: من مست بودم و هوش و حواسم سر جاش نبود (بغض)
کوک:مگه من نگفتم مست نکن
ا.ت:ببخشید (کیوت)
*خونه*
کوک: خب رسیدیم پیاده شو بیب
ا.ت پیاده شد
رفتن داخل
ا.ت:سلام آجوما
کوک:سلام آجوما
آجوما:سلام پسرم و سلام دخترم
ا.ت:آجوما غذا حاضره؟
آجوما:آره دخترم الان میز رو میچینم
ا.ت:مرسی آجوما جونم
*ویو ا.ت*
من و کوک رفتیم لباسامون رو عوض کردیم و آجوما صدامون کرد آجوما:بچها بیاید شام بخورید
من و کوک رفتیم و غذامون رو خوردیم و رفتیم توی اتاق تا بخوابیم که
کوک گفت: امشب میخوایم خوش بگذرونیم بیب
ا.ت: توروخدا من گفتم که مست بودم
کوک:به من ربطی نداره امشب باید تنبیه بشی تا دیگه این کار رو نکنی
*ویو راوی*
ا.ت و کوک رفتن تو کارش
*صبح*
*ویو ا.ت*
از خواب پاشدم که به خودم اومدم و
ا.ت:جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
کوک:یا خدا چی شد
ا.ت:دلم درد میکنه جیغغغغغغغغ
کوک: بیا ببرمت حموم
ا.ت:نه مرسی خودم میرم
کوک:(اوت رو براید استایل بغل کرد و برد حموم)
*بعد حموم*
کوک:بهتری؟
ا.ت:آره یکم بهترم
آجوما: بچها بیاید صبحانه
ا.ت و کوک: اومدیم
ا.ت رفت سر میز صبحانه با بوی صبحانه عوق زد و رفت دستشویی
کوک : ا.ت بیا بریم بیمارستان
*بیمارستان
(علامت پرستار & علامت کوک - علامت ا.ت +)
& : بفرمایید
+ : میخواستم ببینم حاملم یا نه
&:بیاید داخل
*چند مین بعد*
&:تبریک میگم شما دوقلو باردارید
- :چی واقعا هوراااااااا دارم بابا میشم
*ویو کوک*
از شنیدن این خبر خیلی خوشحال شدم که یک دفعه گوشیم زنگ خورد
*مکالمه*
(علامت بادیگارد # علامت کوک @)
#:سلام رئیس
@:سلام چیزی شده هیونجین رو گرفتید؟
#: بعله رئیس ولی چیکارش کنیم
@:ببریدش اتاق شکنجه و شکنجش کنید
#:چشم رئیس
*پایان مکالمه*
آخیش از دست هیونجین هم راحت شدم
و ا.ت و کوک با خوشی کناره هم زندگی کردن
*ویو کوک*
منو ا.ت تو بار بودیم و من یکم مست کرده بودم خیلی داشت خوش میگذشت که یهو دیدم ا.ت داره هیونجین ( توی پست قبلی میتونی ببینی هیونجین کی بود ) رو میبوسه یک هو هوشم اومد سر جاش خیلی عصبی شدم رفتم پیش ا.ت و دستشو گرفتم و بردمش
*ویو ا.ت*
مست بودم هوش و حواسم سرجاش نبود که یهو کوک اومد و دستمو گرفت و دنبال خودش برد
ا.ت:ولم کن کوک (مست)
کوک: ولت کنم بازم بری ببوسیش (عصبی)
*ویو کوک*
ا.ت رو سوار ماشین کردم و خودم هم سوار شدم خیلی عصبی بودم دیدم ا.ت داره گریه میکنه به خودم اومدم و از ا.ت پرسیدم
کوک:چیشده ، چرا داری گریه میکنی؟
ا.ت:.......
کوک: ببخشید بیب خب تو میدونی من روت غیرتیم بعد تو هیونجین رو میبوسی
ا.ت: من مست بودم و هوش و حواسم سر جاش نبود (بغض)
کوک:مگه من نگفتم مست نکن
ا.ت:ببخشید (کیوت)
*خونه*
کوک: خب رسیدیم پیاده شو بیب
ا.ت پیاده شد
رفتن داخل
ا.ت:سلام آجوما
کوک:سلام آجوما
آجوما:سلام پسرم و سلام دخترم
ا.ت:آجوما غذا حاضره؟
آجوما:آره دخترم الان میز رو میچینم
ا.ت:مرسی آجوما جونم
*ویو ا.ت*
من و کوک رفتیم لباسامون رو عوض کردیم و آجوما صدامون کرد آجوما:بچها بیاید شام بخورید
من و کوک رفتیم و غذامون رو خوردیم و رفتیم توی اتاق تا بخوابیم که
کوک گفت: امشب میخوایم خوش بگذرونیم بیب
ا.ت: توروخدا من گفتم که مست بودم
کوک:به من ربطی نداره امشب باید تنبیه بشی تا دیگه این کار رو نکنی
*ویو راوی*
ا.ت و کوک رفتن تو کارش
*صبح*
*ویو ا.ت*
از خواب پاشدم که به خودم اومدم و
ا.ت:جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
کوک:یا خدا چی شد
ا.ت:دلم درد میکنه جیغغغغغغغغ
کوک: بیا ببرمت حموم
ا.ت:نه مرسی خودم میرم
کوک:(اوت رو براید استایل بغل کرد و برد حموم)
*بعد حموم*
کوک:بهتری؟
ا.ت:آره یکم بهترم
آجوما: بچها بیاید صبحانه
ا.ت و کوک: اومدیم
ا.ت رفت سر میز صبحانه با بوی صبحانه عوق زد و رفت دستشویی
کوک : ا.ت بیا بریم بیمارستان
*بیمارستان
(علامت پرستار & علامت کوک - علامت ا.ت +)
& : بفرمایید
+ : میخواستم ببینم حاملم یا نه
&:بیاید داخل
*چند مین بعد*
&:تبریک میگم شما دوقلو باردارید
- :چی واقعا هوراااااااا دارم بابا میشم
*ویو کوک*
از شنیدن این خبر خیلی خوشحال شدم که یک دفعه گوشیم زنگ خورد
*مکالمه*
(علامت بادیگارد # علامت کوک @)
#:سلام رئیس
@:سلام چیزی شده هیونجین رو گرفتید؟
#: بعله رئیس ولی چیکارش کنیم
@:ببریدش اتاق شکنجه و شکنجش کنید
#:چشم رئیس
*پایان مکالمه*
آخیش از دست هیونجین هم راحت شدم
و ا.ت و کوک با خوشی کناره هم زندگی کردن
۵.۵k
۰۹ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.