کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد...
کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد...
ندا آمد بر در خانه ام بیا ؛
آنقدر بر در بکوب تا در به رویت وا کنم...
وقتی بر در خانه اش رسیدم...
هر چه گشتم در بسته ای ندیدم !!
هر چه بود باز بود...
گفتم : خدایا بر کدامین در بکوبم؟؟؟؟
ندا آمد : این را گفتم که بیایی.. وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم ... !
کوله بارم بر زمین افتاد و
پیشانیم بر خاک ...
"خدایا ، مرا به آغوش خویش دعوت کن"...
لَبَیْکْ یاحُسِینـــــــــــــــــــ
http://line.me/ti/p/%40nua8379x
https://telegram.me/labayk_ya_hossin
ندا آمد بر در خانه ام بیا ؛
آنقدر بر در بکوب تا در به رویت وا کنم...
وقتی بر در خانه اش رسیدم...
هر چه گشتم در بسته ای ندیدم !!
هر چه بود باز بود...
گفتم : خدایا بر کدامین در بکوبم؟؟؟؟
ندا آمد : این را گفتم که بیایی.. وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم ... !
کوله بارم بر زمین افتاد و
پیشانیم بر خاک ...
"خدایا ، مرا به آغوش خویش دعوت کن"...
لَبَیْکْ یاحُسِینـــــــــــــــــــ
http://line.me/ti/p/%40nua8379x
https://telegram.me/labayk_ya_hossin
۳۱۳
۱۱ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.