پارت ۸
پارت ۸
زندگی مافیایی با پسر عمو خشن من 🎚🗡
ا.ت ویو
یهو پام لیز خورد که برا تعادلم جانی رو گرفتم که جانی هم تعادلش خراب شد و افتاد روم که لباش رو لبام قرار گرفت
من و جانی تو شک بودیم که جونگ کوک با اصبانیت تمام اومد جدامون کرد و رفت
با جانی بعد اینکه کوک رفت کلی بازی کردیم و بعد رفت
فلش بک به شب
لباس خوابم رو پوشیدم و رفتم رو تخت خواب که یهو یادم اومد کوک بعد از اتفاقی که با جانی افتاد برام دیگه پیداش نشد که یهو رعدوبرق زد که مثل صگ ترسیدم پس سریع پاشدم رفتم تو اتاق جونگ کوک که تا دستگیره رو باز کردم پام پیچ خورد و افتادم
ویو کوک
بعد از اون اتفاق ت.خ.م.ی از اصبانیت داشتم منفجر میشدم .نمی دونم چرا ولی روش غیرتی شدم . برا اینکه حالم بهتر بشه تا شب رفتم بیرون
وقتی رسیدم خونه چراغ ها خاموش بود و ا.ت تو اتاقش
رفتم تو اتاقم یه دوش ۲۰مینی گرفتم و طبق عادتم نیمه لخت شدم تا بخوابم که یهو دیدم ا.ت اومد تو اتاق ولی به محض اومدنش پاش پیج خورد
زندگی مافیایی با پسر عمو خشن من 🎚🗡
ا.ت ویو
یهو پام لیز خورد که برا تعادلم جانی رو گرفتم که جانی هم تعادلش خراب شد و افتاد روم که لباش رو لبام قرار گرفت
من و جانی تو شک بودیم که جونگ کوک با اصبانیت تمام اومد جدامون کرد و رفت
با جانی بعد اینکه کوک رفت کلی بازی کردیم و بعد رفت
فلش بک به شب
لباس خوابم رو پوشیدم و رفتم رو تخت خواب که یهو یادم اومد کوک بعد از اتفاقی که با جانی افتاد برام دیگه پیداش نشد که یهو رعدوبرق زد که مثل صگ ترسیدم پس سریع پاشدم رفتم تو اتاق جونگ کوک که تا دستگیره رو باز کردم پام پیچ خورد و افتادم
ویو کوک
بعد از اون اتفاق ت.خ.م.ی از اصبانیت داشتم منفجر میشدم .نمی دونم چرا ولی روش غیرتی شدم . برا اینکه حالم بهتر بشه تا شب رفتم بیرون
وقتی رسیدم خونه چراغ ها خاموش بود و ا.ت تو اتاقش
رفتم تو اتاقم یه دوش ۲۰مینی گرفتم و طبق عادتم نیمه لخت شدم تا بخوابم که یهو دیدم ا.ت اومد تو اتاق ولی به محض اومدنش پاش پیج خورد
۱۰.۳k
۰۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.