تک پارتی یونگی
ویو ا.ت
سلام من کیم ا.ت هستم ۲۴ ساله و الان ۳ ماه هست که با آیدل و رپر معروف کره مین یونگی هستم توی ی آرایشگاه کاشتن و ژلیش ناخن انجام میدم .
ویو یونگی
سلام من مین یونگی آیدل و رپر کره ای گروه بی تی اس هستم .الان ۳ ماه هست که با کیم ا.ت هستم
ویو ات
صبح زود با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم
دیدم یونگی داره زنگ میزنه
مکالمه
ات: سلام عزیزم صبحت بخیر
یونگی: تو چ مرگته
ات: وا چیشده؟
یونگی: بهت گفتتم اونارو الان پخش نکن
ات: چیارو؟
یونگی: عکسای دونفرمونو
ات: ا..ما ...اما من پخش نکردم مگه چی شده
یونگی: آره جون.....تو پخش نکردی
ات: اما من نمیدونم چیشده
یونگی : توی ........عکسارو پخش کردی الانم نصف آرمیا هیتر شدن شهرتم به باد رفت
ات: بخدا من کاری نکردم
یونگی:بجز تو کی همچین کاری میتونه کرده باشه
ات: میگم من نکردمممم( با داد و گریه)
یونگی: صداتو رو من بالاااا نبرررررر زنیکع ی کفاصدددد
ات: عوضی من کاری نکردم
یونگی: میدونی چیه تقصیر خودمه ات بیا بهم بزنیم
ات: چی؟اما من که هیچکاری نکردم چرا داری باهام اینطوری میکنی
یونگی: اینطوری برا همع بهتره
ات: الو الو یونگییییی
پایان مکالمه
ویو ات
اما من هیچکاری نکرده بودم
خداا
یهو یکی بهم زنگ زد
؟: سلام ات جان خوبی؟
ات: سلام شما ؟
؟ :منم شیم کانگ آه( رییس آرایشگاه)
ات: اها سلام خوب هستید جانم
کانگ اه: ما دیگه نمیخوایم تو اینجا کار کنی
راستش بعد خبر قرار گذاشتنت با مین یونگی اعتراض ها زیاد شده متاسفم
ات: اما....تروخدا....
کانگ اه: ببخشید
پایان مکالمه
حالم خیلی بد شد رو تخت دراز کشیدم خوابم برد
با صدای پیامک گوشی بیدار شدم
یونگی بود
نوشته بود
سلام ات خوبی؟ بیا به ساختمان مرکزی منطقه چونسو .باید باهم حرف بزنیم .من توی طبقه ی ۵ هستم
ساعت ۶ بود این پیامو ساعت ۵ و نیم دادی بود
بدو بدو حاضر شدم و رفتم
ویو یونگی
دیدم ات پیام داده
یونگی ساعت ۷ بیا به ......همون آدرس
ویو ات
رفتم به ادامه ادرسی که دا یه مردس توی طبقه پنجم لب پنجرهبود رفتم سمتش اما یونگی نبود
یهو دستام رو گرفت و هولم داد پایین و سیاهی
سلام من کیم ا.ت هستم ۲۴ ساله و الان ۳ ماه هست که با آیدل و رپر معروف کره مین یونگی هستم توی ی آرایشگاه کاشتن و ژلیش ناخن انجام میدم .
ویو یونگی
سلام من مین یونگی آیدل و رپر کره ای گروه بی تی اس هستم .الان ۳ ماه هست که با کیم ا.ت هستم
ویو ات
صبح زود با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم
دیدم یونگی داره زنگ میزنه
مکالمه
ات: سلام عزیزم صبحت بخیر
یونگی: تو چ مرگته
ات: وا چیشده؟
یونگی: بهت گفتتم اونارو الان پخش نکن
ات: چیارو؟
یونگی: عکسای دونفرمونو
ات: ا..ما ...اما من پخش نکردم مگه چی شده
یونگی: آره جون.....تو پخش نکردی
ات: اما من نمیدونم چیشده
یونگی : توی ........عکسارو پخش کردی الانم نصف آرمیا هیتر شدن شهرتم به باد رفت
ات: بخدا من کاری نکردم
یونگی:بجز تو کی همچین کاری میتونه کرده باشه
ات: میگم من نکردمممم( با داد و گریه)
یونگی: صداتو رو من بالاااا نبرررررر زنیکع ی کفاصدددد
ات: عوضی من کاری نکردم
یونگی: میدونی چیه تقصیر خودمه ات بیا بهم بزنیم
ات: چی؟اما من که هیچکاری نکردم چرا داری باهام اینطوری میکنی
یونگی: اینطوری برا همع بهتره
ات: الو الو یونگییییی
پایان مکالمه
ویو ات
اما من هیچکاری نکرده بودم
خداا
یهو یکی بهم زنگ زد
؟: سلام ات جان خوبی؟
ات: سلام شما ؟
؟ :منم شیم کانگ آه( رییس آرایشگاه)
ات: اها سلام خوب هستید جانم
کانگ اه: ما دیگه نمیخوایم تو اینجا کار کنی
راستش بعد خبر قرار گذاشتنت با مین یونگی اعتراض ها زیاد شده متاسفم
ات: اما....تروخدا....
کانگ اه: ببخشید
پایان مکالمه
حالم خیلی بد شد رو تخت دراز کشیدم خوابم برد
با صدای پیامک گوشی بیدار شدم
یونگی بود
نوشته بود
سلام ات خوبی؟ بیا به ساختمان مرکزی منطقه چونسو .باید باهم حرف بزنیم .من توی طبقه ی ۵ هستم
ساعت ۶ بود این پیامو ساعت ۵ و نیم دادی بود
بدو بدو حاضر شدم و رفتم
ویو یونگی
دیدم ات پیام داده
یونگی ساعت ۷ بیا به ......همون آدرس
ویو ات
رفتم به ادامه ادرسی که دا یه مردس توی طبقه پنجم لب پنجرهبود رفتم سمتش اما یونگی نبود
یهو دستام رو گرفت و هولم داد پایین و سیاهی
۱۴.۱k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.