فی اکشن دو دستبند تک پارتی
از زبان راوی: دو دستبند قهوهای و نارنجی توی ویترین مغازه بودن ولی کسی به آنها توجه نمی کرد
ناگهان قهوهای گفت
ـ نارنجی کوچولو
+ من کوچولو نیستم
- ولی تو همیشه برای من کوچولویی
+ خوب چی میخواستی بگی
- من باید برم
+ کجا
-یه سفر
+ قهوهای میتونم دوباره ببینمت ؟
- آره یادت باشه خداحافظی ها همیشگی نیستن
+ خب خدا نگهدار قهوهای دوست دارم
- منم دوست دارم
ناگهان تصویر قهوهای ناپدید شد
اشک های ستاره ای از چشماش جاری شد
ناگهان از ویترین برداشته شد چشماش رو بست که خوابش برد چند ساعت بعد چشماش رو باز کرد و قهوهای رو مقابل خودش دید
+ قهوهای تو اینجایی
- آره زندگیم من اینجام گفتم که خداحافظی ها همیشگی نیستن
+ قول میدی دیگه ترکم نکنی دوست دارم
- قول میدم منم دوست دارم
پایان ❤️
بگید تو کامنت ها کیا بودن
اینقدر کامنت ها رو کویر نکنید 😐 ❤️
چویا کوچولو از دست شما ناراحته 🥺 🥲
ناگهان قهوهای گفت
ـ نارنجی کوچولو
+ من کوچولو نیستم
- ولی تو همیشه برای من کوچولویی
+ خوب چی میخواستی بگی
- من باید برم
+ کجا
-یه سفر
+ قهوهای میتونم دوباره ببینمت ؟
- آره یادت باشه خداحافظی ها همیشگی نیستن
+ خب خدا نگهدار قهوهای دوست دارم
- منم دوست دارم
ناگهان تصویر قهوهای ناپدید شد
اشک های ستاره ای از چشماش جاری شد
ناگهان از ویترین برداشته شد چشماش رو بست که خوابش برد چند ساعت بعد چشماش رو باز کرد و قهوهای رو مقابل خودش دید
+ قهوهای تو اینجایی
- آره زندگیم من اینجام گفتم که خداحافظی ها همیشگی نیستن
+ قول میدی دیگه ترکم نکنی دوست دارم
- قول میدم منم دوست دارم
پایان ❤️
بگید تو کامنت ها کیا بودن
اینقدر کامنت ها رو کویر نکنید 😐 ❤️
چویا کوچولو از دست شما ناراحته 🥺 🥲
۵.۱k
۰۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.