part 6
بعد از خودن اون لقمه دیگه واقعا نمی تونستم جلوی خودمو بگیرم و شروع کردم به خوردن جی هوپ هم همینطور داشتم میخوردم که گفت
جی هوپ:خوشمزست؟
که سرم رو بالا اوردمو با انگشت شستم گفتم :عالیه
خنده ریزی کردو به خوردن ادامه داد
بعد از تموم شدن غذام روکردم بهش و گفتم :رئیس شما چرا .......
که وسط حرفم پرید گفت :من دیگه رئیست نیستم دوست پسرتم پس باید جی هوپ صدام کنی
که ادامه دادمو گفتم :شما چرا اینجایید توی خونه ی من ؟
جی هوپ :مگه دیشب یادت نیست مست کردی بهم دوباره اعتراف کردی و از حالا به بعد ما داریم قرار میذاریم ؟
خواستم چیزی بگم که اضافه کرد و گفت:اهان راستی از شدت مستی خوابت برد منم به دوستت گفتم بیاد در خونتو باز کنه
که یهو دادزدم و گفتم :هانا؟؟؟؟
شماره ی اونواز کجا اوردین که گفت :خوب راستش دیروز وقتی خواب رفتی دوستت بهت زنگ زد منم جواب دادم و بهش گفتم بیاد در خونه رو باز کنه تازه میدونه که ما با هم قرار میذاریم به عبارتی من بهش گفتم
من که نمیتونستم چیزی بگم اون به ارومی و با لحن مهربونش گفت :ببین من یا تو یا هیچ کس دیگه هیچ وقت نمیتونیم عشقمون رو به کسی انکار کنیم بیا فقط عاشق باشیم
و با هم قرار بذاریم
واقعا حرفش منطقی و زیبا بود خوب اره منم دوسش داشتم ولی از اون تومار مغزی میترسیدم که اون بهم وابسته بشه و من تنهاش بذارم ولی انگار توی اون لحظه قلبم همه چیز رو کنترل میکرد تا مغزم پس گفتم:درسته ما هم دیگه رو دوست داریم سرم رو بالااوردمو با لبخند ادامه دادم پس بیا با هم قرار بذاریم
که بعد از حرفم از جاش بلند شدو اومد بغلم کردو با صدای بغض کرده گفت :ممنون
بعد از اینکه از بغلم اومد بیرون جلوم نشست و دست شو گذاشت رو دستمو گفت نظرت چیه امروز بریم خوش بگذرونیم ؟
واقعا نمیدونم چرا ولی قبول کردمو گفتم :باشه بریم
ولی وقتی با اون بودم حس خوبی داشتم انگار که میتونستم از فکر تومار مغزیم بیام بیرون
بعد میز رو جمع کردیمو و اماده شدیم و رفتیم بیرون
من دقیقا نمیدونستم منو کجا میخواست ببره نشستیم توی ماشین که یاد ماشین خودم اوفتادم ماشینم کوجاست؟
که از جی هوپ پرسیدم :ماشین من کجاست ؟
که جی هوپم گفتم :عاااا راستی هنوز در باره من کلا یادم رفت. حالا اشکال نداره شب میگم برن بیارنش
فعلا بیا بریم
گفتم باشه و حرکت کردیم اول منو برد میونگ دونگ
(عکس جا شو گذاشتم و اینکه معمولا گردشگرا میرن اونجا برای خرید علاوه بر خرید مرکز تجاری بانکی و.... )
بعد از اونجا رفتیم نهار خوردیم و بعد رفتیم برج N
( عکسشو گذاشتم برج ان ۲۳۶ متر ارتفاع داره و برای دیدن بهتر مناظره سئول و جای معروفی هسته)از تلکابین رفتیم و داشتیم منظره رو نگاه میکردیم که دستشو گذاشت دورمو بغلم کرد من اول تعجب کردم ولی..لایک؟
جی هوپ:خوشمزست؟
که سرم رو بالا اوردمو با انگشت شستم گفتم :عالیه
خنده ریزی کردو به خوردن ادامه داد
بعد از تموم شدن غذام روکردم بهش و گفتم :رئیس شما چرا .......
که وسط حرفم پرید گفت :من دیگه رئیست نیستم دوست پسرتم پس باید جی هوپ صدام کنی
که ادامه دادمو گفتم :شما چرا اینجایید توی خونه ی من ؟
جی هوپ :مگه دیشب یادت نیست مست کردی بهم دوباره اعتراف کردی و از حالا به بعد ما داریم قرار میذاریم ؟
خواستم چیزی بگم که اضافه کرد و گفت:اهان راستی از شدت مستی خوابت برد منم به دوستت گفتم بیاد در خونتو باز کنه
که یهو دادزدم و گفتم :هانا؟؟؟؟
شماره ی اونواز کجا اوردین که گفت :خوب راستش دیروز وقتی خواب رفتی دوستت بهت زنگ زد منم جواب دادم و بهش گفتم بیاد در خونه رو باز کنه تازه میدونه که ما با هم قرار میذاریم به عبارتی من بهش گفتم
من که نمیتونستم چیزی بگم اون به ارومی و با لحن مهربونش گفت :ببین من یا تو یا هیچ کس دیگه هیچ وقت نمیتونیم عشقمون رو به کسی انکار کنیم بیا فقط عاشق باشیم
و با هم قرار بذاریم
واقعا حرفش منطقی و زیبا بود خوب اره منم دوسش داشتم ولی از اون تومار مغزی میترسیدم که اون بهم وابسته بشه و من تنهاش بذارم ولی انگار توی اون لحظه قلبم همه چیز رو کنترل میکرد تا مغزم پس گفتم:درسته ما هم دیگه رو دوست داریم سرم رو بالااوردمو با لبخند ادامه دادم پس بیا با هم قرار بذاریم
که بعد از حرفم از جاش بلند شدو اومد بغلم کردو با صدای بغض کرده گفت :ممنون
بعد از اینکه از بغلم اومد بیرون جلوم نشست و دست شو گذاشت رو دستمو گفت نظرت چیه امروز بریم خوش بگذرونیم ؟
واقعا نمیدونم چرا ولی قبول کردمو گفتم :باشه بریم
ولی وقتی با اون بودم حس خوبی داشتم انگار که میتونستم از فکر تومار مغزیم بیام بیرون
بعد میز رو جمع کردیمو و اماده شدیم و رفتیم بیرون
من دقیقا نمیدونستم منو کجا میخواست ببره نشستیم توی ماشین که یاد ماشین خودم اوفتادم ماشینم کوجاست؟
که از جی هوپ پرسیدم :ماشین من کجاست ؟
که جی هوپم گفتم :عاااا راستی هنوز در باره من کلا یادم رفت. حالا اشکال نداره شب میگم برن بیارنش
فعلا بیا بریم
گفتم باشه و حرکت کردیم اول منو برد میونگ دونگ
(عکس جا شو گذاشتم و اینکه معمولا گردشگرا میرن اونجا برای خرید علاوه بر خرید مرکز تجاری بانکی و.... )
بعد از اونجا رفتیم نهار خوردیم و بعد رفتیم برج N
( عکسشو گذاشتم برج ان ۲۳۶ متر ارتفاع داره و برای دیدن بهتر مناظره سئول و جای معروفی هسته)از تلکابین رفتیم و داشتیم منظره رو نگاه میکردیم که دستشو گذاشت دورمو بغلم کرد من اول تعجب کردم ولی..لایک؟
۸.۰k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.