بابایی جونم 💛 ▪︎Part 11▪︎
رسیدیم کمپانی داشتیم پیاده میشدیم که یونا زنگ زد منم بهش گفتم که جانا رو برداشتم از مدرسه و بعد راه افتادیم سمت اتاق مخصوص خودم تا لباسمو عوض کنم
جیمین: خب بابایی بشین من لباسمو عوض کنم دخترم
جانا: چشم
جانا نشست روی صندلی منم پیرهنم رو در آوردم و داشتم تیشرتمو میپوشیدم که دیدم جانا داره به من نگاه میکنه
جیمین: چیزی شده؟
جانا: نچ ولی بابایی چجوری سیکس پک داری تو ولی من ندارم؟
جیمین از سوال دخترش خندش گرفت و تیشرتش رو کامل پوشید
جیمین: خب باید چند سال ورزش کنی تا سیکس پک دار بشی مثل من
جانا: یعنی تو قبل از اینکه من بدنیا بیام کلی ورزش کردی تا سیکس پک دار شدی آخه از موقعی که من اومدم همیشه سیکس پک داشتی؟
جیمین: بله من خیلی ساله که سیکس پک دارم خانم خانما
جانا: از کی؟
جیمین: از وقتی ۱۷ سالم بود
جانا: اوووووو
جیمین: خب دیگه چشماتو بگیر شلوارمو عوض کنم که الان عمو نامجونت کلمو میکنه
جانا دستاش رو گذاشت رو چشمش و جیمین شلوارش رو هم عوض کرد
جیمین: خب دیگه بزن بریم کیوتو بزار تو اتاق
جانا: باشه بابایی
جیمین دست جانا رو گرفت و وارد سالن تمرین شد خداروشکر امروز فقط خودشون هفت نفر فقط تو سالن بودن ، وقتی وارد سالن شدن همه نگاهشون به جانا افتاد و چون فقط جیمین بچه دار شده بود و جانا تک برادر زادشون بود همگی قربون صدقش رفتن
جونگ کوک: سلام عشق عمو چقدر بزرگ شدی تو فسقلی من
نامجون: ای خدا جیمین قشنگ چهرش شده ترکیب تو و یونا
جین: آره بیا اینجا بینم شیطون بلا
جیمین دست جانارو دوباره گرفت و برد پیش پسرا
تهیونگ وووویییی خدایا دلمون برات تنگ شده بود کیوتچه
جانا: منم همینطور
جیهوپ: اووووو چ با ادب قبلا خیلی بلبل زبون بودیم
جیمین: هنوزم هست نگران نباشین یکم بگذره شروع میشه
همگی یکم با جانا حرف زدن و بعدش رفتن سراغ تمرین رقصشون و جانا هم گوشه ای رو صندلی نشست و به باباش و عموهاش که خیلی سخت تلاش میکردن نگاه میکرد
کپی ممنوع ❌
جیمین: خب بابایی بشین من لباسمو عوض کنم دخترم
جانا: چشم
جانا نشست روی صندلی منم پیرهنم رو در آوردم و داشتم تیشرتمو میپوشیدم که دیدم جانا داره به من نگاه میکنه
جیمین: چیزی شده؟
جانا: نچ ولی بابایی چجوری سیکس پک داری تو ولی من ندارم؟
جیمین از سوال دخترش خندش گرفت و تیشرتش رو کامل پوشید
جیمین: خب باید چند سال ورزش کنی تا سیکس پک دار بشی مثل من
جانا: یعنی تو قبل از اینکه من بدنیا بیام کلی ورزش کردی تا سیکس پک دار شدی آخه از موقعی که من اومدم همیشه سیکس پک داشتی؟
جیمین: بله من خیلی ساله که سیکس پک دارم خانم خانما
جانا: از کی؟
جیمین: از وقتی ۱۷ سالم بود
جانا: اوووووو
جیمین: خب دیگه چشماتو بگیر شلوارمو عوض کنم که الان عمو نامجونت کلمو میکنه
جانا دستاش رو گذاشت رو چشمش و جیمین شلوارش رو هم عوض کرد
جیمین: خب دیگه بزن بریم کیوتو بزار تو اتاق
جانا: باشه بابایی
جیمین دست جانا رو گرفت و وارد سالن تمرین شد خداروشکر امروز فقط خودشون هفت نفر فقط تو سالن بودن ، وقتی وارد سالن شدن همه نگاهشون به جانا افتاد و چون فقط جیمین بچه دار شده بود و جانا تک برادر زادشون بود همگی قربون صدقش رفتن
جونگ کوک: سلام عشق عمو چقدر بزرگ شدی تو فسقلی من
نامجون: ای خدا جیمین قشنگ چهرش شده ترکیب تو و یونا
جین: آره بیا اینجا بینم شیطون بلا
جیمین دست جانارو دوباره گرفت و برد پیش پسرا
تهیونگ وووویییی خدایا دلمون برات تنگ شده بود کیوتچه
جانا: منم همینطور
جیهوپ: اووووو چ با ادب قبلا خیلی بلبل زبون بودیم
جیمین: هنوزم هست نگران نباشین یکم بگذره شروع میشه
همگی یکم با جانا حرف زدن و بعدش رفتن سراغ تمرین رقصشون و جانا هم گوشه ای رو صندلی نشست و به باباش و عموهاش که خیلی سخت تلاش میکردن نگاه میکرد
کپی ممنوع ❌
۵۳.۲k
۰۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.