♡pt: ⁸ ♡I never loved you
ا/ت: تو اشغال ترین کسی هستی که دیدم تو دختریمو ازم گرفتی عوضیییی برو اونور برووو گمشوووو
کوک: تو اولین نفر نیستی
ا/ت:«گریه» ازت متنفرم متنفرمممم
کوک: تو میتونستی بهم بگی تا با هم کنار بیایم
ا/ت: من نمیدونمممم اخه چی به تو بگم هق
(از زبان کوک)
از کنترل خارج شدم و کاری نباید میکردم رو کردم چرا چرا ناراحت شدم این که اولین نفر نبود کوک تو چه غلطی کردی باید ببرمش بیماریستان
کوک: ببرمت بیمارستان
ا/ت: نهههه فقططط میخاممم پیشم نباشی
کوک: ب... باشه
از روی تخت بلند شدم و رفتم بیرون رفتم بدو بدو از پله ها پایین و رفتم توی اشپزخونه
کوک: اجوما اجوما
اجوما: بله پسرم
کوک: باید کمکم کنی
اجوما: چی شده
کوک: من یه دختر رو الان باهاش کار بدی کردم و داره خون ریزی میکنه این تنها چیزیه که میتونم بهت بگم
اجوما: پس اون صداها برای اونه باشه من میدونم چیکار کنم
برو کنار
بدو بدو باهاش رفتم بالا و رسیدیم به در اجوما گفت
اجوما: تو کجا میایی
کوک: باشه من نمیام
(از زبان اجوما)
دستگیره در رو رو کشیدم و باز شد رفتم تو خدای من این دختر چه زیباس تا منو دید گفت
ا/ت: شما کی هستین اخخ
اجوما: من امدم کمکت ببخشید اون پسر خیلی شیطونه
ا/ت: من دارم خونریزی میکنم ها این چه معنی میده
اجوما: الان من میرم قرص زد بارداری میارم و با حوله گرم وایسا
ا/ت: ب... باشه
در رو باز کردم و امدم بیرون وقتی داشتم میومدم پایین کوک رو دیدم خیلی استرس داشت نکنه از دختره خوشش امده
اخ اخ از دست تو پسر نکنه پرده دختره رو زده باشی
از کنارش رد شدم و رفتم یه ظرف از توی ظرف ها برداشتم و پُر توش رو آب گرم کردم و یه حوله با خودم بردم از توی قرصا قرص زد بارداری که زن کوک میخورد رو برداشتم و بدو رفتم سمت اتاق کوک کوک بدو امد پیشم و گفت
کوک: هعی اجوما حالش خوبه
اجوما: هعی پسر پرده دختره رو زدی
کوک: چ... چی من زدم واییی نههه «سرم رو کوبیدم تو دیوار»
اجوما: کوک تو زن مگه نداری
کوک: قضیه اون رو وسط نیار اجوما برو به کارت برس
اجوما: باشه پسرم
در رو باز کردم رفتم تو و اول قرص رو بهش دادم و با لیوانی که پیش اتاق کوک بود اب پر کردم دادم خورد و بعدش بهش گفتم
اجوما: هعی اگه میخایی دردت کم شه باید پات رو باز کنی تا من کارم رو انجام بدم منم زنم چیزی نیست
ا/ت: ب... باشه
پاهاش رو باز کرد وایی این دختر خیلی تمیز به نظر میاد ولی هنوز داره ازش خون میره با دستمال دور و اونجاش رو پاک کردم و یه حوله دادم بهش که بزاره گذاشت
ا/ت: دردم بهتره ممنونم ببخشید خانوم یه سوال دارم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
«🖇like²⁰♥🖇»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
«comment🖇²⁰💌🖇»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
«¹🖇follower👥🖇»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
کوک: تو اولین نفر نیستی
ا/ت:«گریه» ازت متنفرم متنفرمممم
کوک: تو میتونستی بهم بگی تا با هم کنار بیایم
ا/ت: من نمیدونمممم اخه چی به تو بگم هق
(از زبان کوک)
از کنترل خارج شدم و کاری نباید میکردم رو کردم چرا چرا ناراحت شدم این که اولین نفر نبود کوک تو چه غلطی کردی باید ببرمش بیماریستان
کوک: ببرمت بیمارستان
ا/ت: نهههه فقططط میخاممم پیشم نباشی
کوک: ب... باشه
از روی تخت بلند شدم و رفتم بیرون رفتم بدو بدو از پله ها پایین و رفتم توی اشپزخونه
کوک: اجوما اجوما
اجوما: بله پسرم
کوک: باید کمکم کنی
اجوما: چی شده
کوک: من یه دختر رو الان باهاش کار بدی کردم و داره خون ریزی میکنه این تنها چیزیه که میتونم بهت بگم
اجوما: پس اون صداها برای اونه باشه من میدونم چیکار کنم
برو کنار
بدو بدو باهاش رفتم بالا و رسیدیم به در اجوما گفت
اجوما: تو کجا میایی
کوک: باشه من نمیام
(از زبان اجوما)
دستگیره در رو رو کشیدم و باز شد رفتم تو خدای من این دختر چه زیباس تا منو دید گفت
ا/ت: شما کی هستین اخخ
اجوما: من امدم کمکت ببخشید اون پسر خیلی شیطونه
ا/ت: من دارم خونریزی میکنم ها این چه معنی میده
اجوما: الان من میرم قرص زد بارداری میارم و با حوله گرم وایسا
ا/ت: ب... باشه
در رو باز کردم و امدم بیرون وقتی داشتم میومدم پایین کوک رو دیدم خیلی استرس داشت نکنه از دختره خوشش امده
اخ اخ از دست تو پسر نکنه پرده دختره رو زده باشی
از کنارش رد شدم و رفتم یه ظرف از توی ظرف ها برداشتم و پُر توش رو آب گرم کردم و یه حوله با خودم بردم از توی قرصا قرص زد بارداری که زن کوک میخورد رو برداشتم و بدو رفتم سمت اتاق کوک کوک بدو امد پیشم و گفت
کوک: هعی اجوما حالش خوبه
اجوما: هعی پسر پرده دختره رو زدی
کوک: چ... چی من زدم واییی نههه «سرم رو کوبیدم تو دیوار»
اجوما: کوک تو زن مگه نداری
کوک: قضیه اون رو وسط نیار اجوما برو به کارت برس
اجوما: باشه پسرم
در رو باز کردم رفتم تو و اول قرص رو بهش دادم و با لیوانی که پیش اتاق کوک بود اب پر کردم دادم خورد و بعدش بهش گفتم
اجوما: هعی اگه میخایی دردت کم شه باید پات رو باز کنی تا من کارم رو انجام بدم منم زنم چیزی نیست
ا/ت: ب... باشه
پاهاش رو باز کرد وایی این دختر خیلی تمیز به نظر میاد ولی هنوز داره ازش خون میره با دستمال دور و اونجاش رو پاک کردم و یه حوله دادم بهش که بزاره گذاشت
ا/ت: دردم بهتره ممنونم ببخشید خانوم یه سوال دارم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
«🖇like²⁰♥🖇»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
«comment🖇²⁰💌🖇»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
«¹🖇follower👥🖇»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
۱۸۴.۵k
۲۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.