دو پارتی یونگیـــ1
روی سخره ای بی انتها ایستاده بود... یونگی حق داشت بدون فکر کردن به حد تنفرش نسبت به ات دستشو بگیره و بکشتش عقب، ولی خب، ات یکم زیادی کینه کردی بود...
+تو کارایی که بهت ربطی نداره دخالت نکن
_تو فقط مثل ی احمق روی سخره وایسادی و داد میکشی. اگر ازونجا بیوفتی من باید جواب خانوادت و بدم، احمق.
مثل همیشه شروع کرد ب فریاد کشیدن... واسه هردوشون عادت بود...
+دلم میخواد بمیرم، و این ب تو مربوط نیست. این زندگیه فاکیه خودمه و میخوام تمومش کنم.
_جرعت دوباره تکرار کردن این حرفتو نداری...
کنترلشو از دست داد... البته هیچوقت کنترل اخلاق و روانش دست خودش نبود... شروع کرد ب مشت زدن ب سینه ی یونگی... شاید همیشه ات تا جایی ک خشمش خشک ش یونگی و کتک میزد، ولی یونگی هیچوقت دستش روی ات بلند نمیشد...
یونگی دستای ات و گرفت و پشتش قفل کرد...
_از بچه بازی دست بردار... تا کی میخوای ب این کارات ادامه بدی؟
ات انگار تنها چیزی ک میشنید صدای عصبانیتش بود... با زانوش توی شکم یونگی میزنه ک ازش دور ش...
_فقط داری ب خودت اسیب میزنی!!
+خیلی ادمه تو مخی هستی...
یونگی اهمیتی نداد و با دست راستش چونه ی ات و توی دستش میگیره...
+بهم دست نزن
_مثل. بچه. ها. رفتار. نکن.
+کاری نکن جیف بکشم و بگم داری بهم تج. اوز میکنی
_خفه شو... فقط خفه شو...
+دلم میخواد انقدر زیر دست و پام لهت کنم تا بمیری...
_مشکلی نیست، امتحانش کن...
ات مثل جن زده ها یونگی و پرت کرد زمین... *گارد نگیرین چرا یونگیه بدبخت و انقد داره کتک میزنه، اخرش میفهمین💔*
اولین لگد شو زد...
+این برای زمانیه ک جلوی چشم اون دختره و بوسیدی...
لگد دوم...
+این برای زمانیه ک ب اون دختره ی فاکی توجه کردی و با تمام وجودت بغلش کردی وقتی داشتم فقط برای داشتن لمست میمردم...
سومین لگد...
+این برای فاکینگ زمانیه ک بوسیدمت ولی تو لبتو پاک کردی...
بچززززز نیاین بگین چرا انقد خش. ونت داره هههه وایسین اخرش بیاد بعد ایراد بگیریننننن
+تو کارایی که بهت ربطی نداره دخالت نکن
_تو فقط مثل ی احمق روی سخره وایسادی و داد میکشی. اگر ازونجا بیوفتی من باید جواب خانوادت و بدم، احمق.
مثل همیشه شروع کرد ب فریاد کشیدن... واسه هردوشون عادت بود...
+دلم میخواد بمیرم، و این ب تو مربوط نیست. این زندگیه فاکیه خودمه و میخوام تمومش کنم.
_جرعت دوباره تکرار کردن این حرفتو نداری...
کنترلشو از دست داد... البته هیچوقت کنترل اخلاق و روانش دست خودش نبود... شروع کرد ب مشت زدن ب سینه ی یونگی... شاید همیشه ات تا جایی ک خشمش خشک ش یونگی و کتک میزد، ولی یونگی هیچوقت دستش روی ات بلند نمیشد...
یونگی دستای ات و گرفت و پشتش قفل کرد...
_از بچه بازی دست بردار... تا کی میخوای ب این کارات ادامه بدی؟
ات انگار تنها چیزی ک میشنید صدای عصبانیتش بود... با زانوش توی شکم یونگی میزنه ک ازش دور ش...
_فقط داری ب خودت اسیب میزنی!!
+خیلی ادمه تو مخی هستی...
یونگی اهمیتی نداد و با دست راستش چونه ی ات و توی دستش میگیره...
+بهم دست نزن
_مثل. بچه. ها. رفتار. نکن.
+کاری نکن جیف بکشم و بگم داری بهم تج. اوز میکنی
_خفه شو... فقط خفه شو...
+دلم میخواد انقدر زیر دست و پام لهت کنم تا بمیری...
_مشکلی نیست، امتحانش کن...
ات مثل جن زده ها یونگی و پرت کرد زمین... *گارد نگیرین چرا یونگیه بدبخت و انقد داره کتک میزنه، اخرش میفهمین💔*
اولین لگد شو زد...
+این برای زمانیه ک جلوی چشم اون دختره و بوسیدی...
لگد دوم...
+این برای زمانیه ک ب اون دختره ی فاکی توجه کردی و با تمام وجودت بغلش کردی وقتی داشتم فقط برای داشتن لمست میمردم...
سومین لگد...
+این برای فاکینگ زمانیه ک بوسیدمت ولی تو لبتو پاک کردی...
بچززززز نیاین بگین چرا انقد خش. ونت داره هههه وایسین اخرش بیاد بعد ایراد بگیریننننن
۱۶.۵k
۱۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.