رمان Black & White پارت 25
داشتم اونارو تمیز میکردم از زبان تهیونگ به شوگا نگاه کردم گفتم تو چرا اینجور میکنی یکم درست شده بودی چرا دوباره بی رحم شدی گفت به تو ربطی نداره بعد گفتم یعنی اون دوتا پسر چیکار کردن که یونا دوباره درس شده بعد یهو شوگا گفت خفه شو با خودم داشتم فک میکردم که دیروز چیشده که هم یونا اونجور شده هم شوگا دوباره بی رحم شده اون بی رحم بود ولی از اون زمانی که دخترا اومدن یکم درس شده بود ولی الان دوباره بی رحم شده پاشدم رفتم دم در گفتم من میرم که شوگا گفت وقتی رفتی درم ببند باناامیدی رفتم سوار ماشینم شدم چند تا کار داشتم رفتم به کارام برسم از زبان شوگا وقتی تهیونگ رفت نمیخواستم به اون دختره وابسته بشم به همین خاطر دیگه باهاش نمیخواستم مهربون باشم و مثل قبلا بی رحم باشم ولی خیلی میخواستم بفهمم چرا مگه اون دختره تو زندگیش چی شده اونقدر تو ذهنم سوال بود که بعد رفتم اتاقم بعد
۵ ساعت بعد ساعت ۱بود
خدمتکارصدا کرد که بریم برای ناهار رفتم دیدم تهیونگ اومده سانا هم نشسته رفتم صندلیم نشستم ولی اون یونا نبود داشتم ناهارم رو میخوردم که تهیونگ گفت چرا پس یونا نمیاد سانا گفت بزار تنها باشه یکم تنها چیزی که اونو آروم میکنه تنها موندن و رقصیدن و خیلی سخت تکواندو کار کردن اون خیلی بی رحم هس برا خودش اصلا به خودش نمیرسه ولی اون قبول نمیکنه بعد ناهار از زبان سانا پاشدم رفتم اتاقم که یهو در خورد گفتم بیا اومد دیدم تهیونگ هس گفت ببخشید این مدال مال تو هس رو مبل افتاده بود گفتم اره ممنون که اوردی این خیلی مهم بود که تهیونگ گفت اخه از این مدال تو یونا هم هس گفتم اره نه تنها تو یونا تو جیمین و جونگ کوک هم هس این مدال خیلی خاص و با ارزش هس چون به هم قول دادیم باهم باشیم تا اخر مرگمون وقتی خواستم از رو تخت بلند بشم که یهو...
۵ ساعت بعد ساعت ۱بود
خدمتکارصدا کرد که بریم برای ناهار رفتم دیدم تهیونگ اومده سانا هم نشسته رفتم صندلیم نشستم ولی اون یونا نبود داشتم ناهارم رو میخوردم که تهیونگ گفت چرا پس یونا نمیاد سانا گفت بزار تنها باشه یکم تنها چیزی که اونو آروم میکنه تنها موندن و رقصیدن و خیلی سخت تکواندو کار کردن اون خیلی بی رحم هس برا خودش اصلا به خودش نمیرسه ولی اون قبول نمیکنه بعد ناهار از زبان سانا پاشدم رفتم اتاقم که یهو در خورد گفتم بیا اومد دیدم تهیونگ هس گفت ببخشید این مدال مال تو هس رو مبل افتاده بود گفتم اره ممنون که اوردی این خیلی مهم بود که تهیونگ گفت اخه از این مدال تو یونا هم هس گفتم اره نه تنها تو یونا تو جیمین و جونگ کوک هم هس این مدال خیلی خاص و با ارزش هس چون به هم قول دادیم باهم باشیم تا اخر مرگمون وقتی خواستم از رو تخت بلند بشم که یهو...
۳۲.۱k
۰۱ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.