از نگاهت می روم ، دیوانه بودن تا به کی
از نگاهت می روم ، دیوانه بودن تا به کی
شمع دیدن تا به کی،پروانه بودن تا به کی
بی تو آن اَشکم نمی آید دگر ، از چشم دل
اَشک را شادی کُنم،غَمخانه بودن تا به کی
می روی ، این بار هم طعنه مَیَانداز بر دلم
دل جوابت می دهد،دُردانه بودن تا به کی
از دلم بیرون شدی،مِیخانه را کردی خراب
من دِگر هوشیارم ، مستانه بودن تا به کی
این بگفتم درجوابِ ابلهان خاموش نیست
جان بر لب آمده ، هم خانه بودن تا به کی
اندکی خود را به جای، این دلِ نالان گذار
تو نمی گفتی برو ، فتّانه بودن تا به کی ؟
این همه افسون بکردی ، در دلِ این بینوا
اندکی بر خود بیا ، افسانه بودن تا به کی✍️
🌸
شمع دیدن تا به کی،پروانه بودن تا به کی
بی تو آن اَشکم نمی آید دگر ، از چشم دل
اَشک را شادی کُنم،غَمخانه بودن تا به کی
می روی ، این بار هم طعنه مَیَانداز بر دلم
دل جوابت می دهد،دُردانه بودن تا به کی
از دلم بیرون شدی،مِیخانه را کردی خراب
من دِگر هوشیارم ، مستانه بودن تا به کی
این بگفتم درجوابِ ابلهان خاموش نیست
جان بر لب آمده ، هم خانه بودن تا به کی
اندکی خود را به جای، این دلِ نالان گذار
تو نمی گفتی برو ، فتّانه بودن تا به کی ؟
این همه افسون بکردی ، در دلِ این بینوا
اندکی بر خود بیا ، افسانه بودن تا به کی✍️
🌸
۱۱.۸k
۲۹ بهمن ۱۴۰۲