پارت دوم
پارت دوم
سرمو بردم بالا که یک پسر دیدم
ا.ت.اه معذرت میخوام
پسر.خواهش میکنم
ا.ت. ببخشید شما تازه به این ساختمون اومدید
پسره.عا..بله
ا.ت.کدوم طبقه
پسره.۴
ا.ت.پس همسایه بقلی ما شمایید
پسره.فکر کنم
ا.ت.باشه ببخشید بازم
پسره.خواهش میکنم
ا.ت.
عجب پسری بود چقدر خوشگل بودادم فکر میکنه از توی افسانه ها بیرون اومده اسمش چی بود ...بیخیالش اصلا به من چه اناهاش سوییچ اینجاست
کوک.چرا اینقدر لفتش دادی
ا.ت.توی مسیر با کسی حرف میزدم
کوک .کی
ا.ت.همسایه بقلیمون اتفاقی سرم خورد بهش برای همین ازش معذرت خواهی کردم
کوک.باشه خب بریم دیگه دیر شد
ا.ت بریم
من از دانشگاه قبلیم قراره انتقالی بگیرم به دانشگاه جدید این دانشگاه اونطور که جونگ کوک میگفت خیلی سختگیرن یکیاز بهترین دانشگاه های کره هستش
کوک.رسیدیم
ا.ت.
پیاده شدم سمت دفتر ثبت نام رفتیم و منتظر موندیم که یکدفعه کوک بلند شد و یکیو بغل کرد نتونستم ببینمش
کوک.هی داداش چطوری
پسر.هیچی برا انتقالیم اومدم
کوک.تو هم اینجا درس میخونی
پسر.اره سال اولیم
کوک.خواهر منم سال اولیه...ا.ت
ا.ت.هومم
کوک.این تهیونگه ...توی دوره دبیرستانم باهم دوست شدیم
ا.ت.عا شمایید
تهیونگ.شما...
کوک.همدیگرو میشناسید
ا.ت.ایشون همون اقایی بودن که گفتم بهشون برخورد کردن
تهیونگ.این یعنی خونه بقلی من شمایید
کوک.وایی ارههه چقدر خوب
بیرون دانشگاه
کوک.خب بلاخره تموم شد
ا.ت.اره ...کوک
کوک.هومم
ا.ت.خب راستش میخواستم یک نوضوعی بهت بگم
کوک.خب
ا.ت.امم اینکه خب من میخوام بیام خوابگاه دانشگاه
کوک.چیییی
ا.ت. عه مسخره نشو دیگه فهمیدی چی گفتم
کوک.یعنی چی وقتی خونه هست چرا خوابگاه
ا.ت.اخه میخوام رفت و امد سخت نشه بلاخره توی شرکت اگر دیر برسی کارمندات هم دبکه ازت حساب نمیبرن دیگه
کوک.*دستمو گذاشتم روی سرش و روبه روی صورتش ایستادم* هی دختر کوچولو تمیخواد نگران من باشی فقط به ایندت فکر کن
ا.ت.اوهوم
تهیونگ.خب من میرم دیگه خداحافظ
کوک.بیا با ما بریم بلاخره همسایه ایم دیگه
تهیونگ.نه نمیخواد....
کوک.هی داداش چی میگی سوار شو
خونه.
ا.ت.خب الان چیکار کنم
کوک.یکم استراحت کن که عصری بریم فرمتو بگیریم
ا.ت. من خودم تنهایی میرم
کوک.من میبرمت
ا.ت.اخه...
کوک.اخه چی(عصبی طور لحن حرفش)
ا.ت.هیچی ...حالا چرا عصبانی میشی
کوک.بهت مشکوک شدم
ات.گمشو بابا دیوونه...میرم بخوابم
کوک.همین چند ساعت پیش بیدار شدی
ا.ت.دیچه مشکل من نیست از بدنم بپرس چرا خوابش میاد
کوک.برو برو تا ازین بیشتر مخت تاب برنداشته
ا.ت.راستی ااسم اون دوستت چی بود
کوک.کدوم...تهیونگ و میگی
ا.ت.اها اره همون
کوک.اسمشو چیکار داری
ا.ت.میخوام بکنم تو ما تحت تو
کوک.کی اینارو بهت یاد دادع
ا.ت.این چند روز خیلی شبیه باباها شدی چیشده خبریه
کوک.مثلا...
ا.ت.هیچی گفتیم شاید دوست دختری چیزی اومده بخواد تورو ادم کنه
کوک.ا.تتتت
سرمو بردم بالا که یک پسر دیدم
ا.ت.اه معذرت میخوام
پسر.خواهش میکنم
ا.ت. ببخشید شما تازه به این ساختمون اومدید
پسره.عا..بله
ا.ت.کدوم طبقه
پسره.۴
ا.ت.پس همسایه بقلی ما شمایید
پسره.فکر کنم
ا.ت.باشه ببخشید بازم
پسره.خواهش میکنم
ا.ت.
عجب پسری بود چقدر خوشگل بودادم فکر میکنه از توی افسانه ها بیرون اومده اسمش چی بود ...بیخیالش اصلا به من چه اناهاش سوییچ اینجاست
کوک.چرا اینقدر لفتش دادی
ا.ت.توی مسیر با کسی حرف میزدم
کوک .کی
ا.ت.همسایه بقلیمون اتفاقی سرم خورد بهش برای همین ازش معذرت خواهی کردم
کوک.باشه خب بریم دیگه دیر شد
ا.ت بریم
من از دانشگاه قبلیم قراره انتقالی بگیرم به دانشگاه جدید این دانشگاه اونطور که جونگ کوک میگفت خیلی سختگیرن یکیاز بهترین دانشگاه های کره هستش
کوک.رسیدیم
ا.ت.
پیاده شدم سمت دفتر ثبت نام رفتیم و منتظر موندیم که یکدفعه کوک بلند شد و یکیو بغل کرد نتونستم ببینمش
کوک.هی داداش چطوری
پسر.هیچی برا انتقالیم اومدم
کوک.تو هم اینجا درس میخونی
پسر.اره سال اولیم
کوک.خواهر منم سال اولیه...ا.ت
ا.ت.هومم
کوک.این تهیونگه ...توی دوره دبیرستانم باهم دوست شدیم
ا.ت.عا شمایید
تهیونگ.شما...
کوک.همدیگرو میشناسید
ا.ت.ایشون همون اقایی بودن که گفتم بهشون برخورد کردن
تهیونگ.این یعنی خونه بقلی من شمایید
کوک.وایی ارههه چقدر خوب
بیرون دانشگاه
کوک.خب بلاخره تموم شد
ا.ت.اره ...کوک
کوک.هومم
ا.ت.خب راستش میخواستم یک نوضوعی بهت بگم
کوک.خب
ا.ت.امم اینکه خب من میخوام بیام خوابگاه دانشگاه
کوک.چیییی
ا.ت. عه مسخره نشو دیگه فهمیدی چی گفتم
کوک.یعنی چی وقتی خونه هست چرا خوابگاه
ا.ت.اخه میخوام رفت و امد سخت نشه بلاخره توی شرکت اگر دیر برسی کارمندات هم دبکه ازت حساب نمیبرن دیگه
کوک.*دستمو گذاشتم روی سرش و روبه روی صورتش ایستادم* هی دختر کوچولو تمیخواد نگران من باشی فقط به ایندت فکر کن
ا.ت.اوهوم
تهیونگ.خب من میرم دیگه خداحافظ
کوک.بیا با ما بریم بلاخره همسایه ایم دیگه
تهیونگ.نه نمیخواد....
کوک.هی داداش چی میگی سوار شو
خونه.
ا.ت.خب الان چیکار کنم
کوک.یکم استراحت کن که عصری بریم فرمتو بگیریم
ا.ت. من خودم تنهایی میرم
کوک.من میبرمت
ا.ت.اخه...
کوک.اخه چی(عصبی طور لحن حرفش)
ا.ت.هیچی ...حالا چرا عصبانی میشی
کوک.بهت مشکوک شدم
ات.گمشو بابا دیوونه...میرم بخوابم
کوک.همین چند ساعت پیش بیدار شدی
ا.ت.دیچه مشکل من نیست از بدنم بپرس چرا خوابش میاد
کوک.برو برو تا ازین بیشتر مخت تاب برنداشته
ا.ت.راستی ااسم اون دوستت چی بود
کوک.کدوم...تهیونگ و میگی
ا.ت.اها اره همون
کوک.اسمشو چیکار داری
ا.ت.میخوام بکنم تو ما تحت تو
کوک.کی اینارو بهت یاد دادع
ا.ت.این چند روز خیلی شبیه باباها شدی چیشده خبریه
کوک.مثلا...
ا.ت.هیچی گفتیم شاید دوست دختری چیزی اومده بخواد تورو ادم کنه
کوک.ا.تتتت
۳.۰k
۱۹ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.