پارت41
پارت41
7برادر ناتنی
(پرش زمانی به چند روز بعد)
ا.ت ویو
وقتی بیدار شدم دیدم جیمین هنوز خوابه
دستمو بردم لای موهاش و موهاشو تکون
دادم جدیدا به جیمین علاقه پیدا کردم هعع
پسر خوبی نیست ها فقط پسرخوبیه(منطق ادمین😐)
که یهو جیمین دستمو کشید و با کله افتادم
تو بغلش وووووییییی چه بوی خوبی میده
لامصب منم که 24ساعته بو سگ میدم ایش
زود از بغلش در اومد و یه لگد به مخرجش زدم
و بدو فرار کردم پایین ،صبحانه درست کردم
و صبحانه رو خوردیم و سفره رو جمع کردم
تو حال نشسته بودیم که یهو. ....
شوخی کردم ادامش پایینه😂😊
که یهو صدای تفنگ اومد انگار که حمله کرده باشن
☆زود برو تو اتاق
♡اما م ..
☆حرف نزن برو اتاق زود باش
زود پریدم اتاق ولی ته دلم کت نه کل دلم
برا جیمین شور میزد تو همین فکرا بودم که
یهو پنحره شکست با وحشت به پنجره نگاه
کردم و یهو .....
(پایان پارت41)
7برادر ناتنی
(پرش زمانی به چند روز بعد)
ا.ت ویو
وقتی بیدار شدم دیدم جیمین هنوز خوابه
دستمو بردم لای موهاش و موهاشو تکون
دادم جدیدا به جیمین علاقه پیدا کردم هعع
پسر خوبی نیست ها فقط پسرخوبیه(منطق ادمین😐)
که یهو جیمین دستمو کشید و با کله افتادم
تو بغلش وووووییییی چه بوی خوبی میده
لامصب منم که 24ساعته بو سگ میدم ایش
زود از بغلش در اومد و یه لگد به مخرجش زدم
و بدو فرار کردم پایین ،صبحانه درست کردم
و صبحانه رو خوردیم و سفره رو جمع کردم
تو حال نشسته بودیم که یهو. ....
شوخی کردم ادامش پایینه😂😊
که یهو صدای تفنگ اومد انگار که حمله کرده باشن
☆زود برو تو اتاق
♡اما م ..
☆حرف نزن برو اتاق زود باش
زود پریدم اتاق ولی ته دلم کت نه کل دلم
برا جیمین شور میزد تو همین فکرا بودم که
یهو پنحره شکست با وحشت به پنجره نگاه
کردم و یهو .....
(پایان پارت41)
۶.۰k
۱۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.