part three
part three
صبح با صدای زنگ خوردن از خواب بیدار شدم
÷مگه بهت نگفتم سایلنتش کن کیممم
نامجون که
سفت کوک رو توی بغلش گرفته بود کمر پسر رد نوازش کرد و لب زد
×گوشی توعه نه من
÷کیه بدش به من
نامجون با نوشته روی گوشی چشماش گرد شد و دستاش از دور پسر شل شد و بلد شد و به تاج تخت تکیه داد و نشست
"خرس عسلیم 🐻🍯"
و با صدای بلند گفت
×این کیه جونگکوک
کوک که مات و مبهوت بود بلند شد نشست و ملافه رو کنار زد تعجب کرده بود
هم از اینکه نامجون برای اولین بار آنقدر رسمی اسم کامل پسر رو صدا میکرد و این رسمیت برای عذاب آور بود و یکمم ترسیده بود از صدای بلند نامجون
÷ک...کیه؟؟
×این "خرس عسلیم🐻🍯" کیه؟
کوک که خیالش راحت شده بود هوفی کشید و خندید
÷اون تهیونگه😂😂😂
×منو چی سیو کردی؟
÷به اونش ام بعدا میپردازیم
و گوشی رو از دست نامجون قاپید و گفت
÷بزار جوابشو بدم
×بزارش روی اسپیکر
÷وا به تو چه مگه دوسپسرمی
×نه ولی هیونگتم
کوک کلافه هوفی کشید و گذاشت روی اسپیکر
ته: سلام بانی من
ابروی نامجون رفت بالا و از چشم کوک دور نموند
÷سلام
ته: الان لس آنجلسین نه؟ چرا معذبی؟
÷تازه از خواب بیدار شدم معذب نیستم.. آره لس آنجلسیم
ته : آنقدر دیر میگر اینکه شب تو بغل نامجون و آ ن بدن عضلانی نامجون خوابیده باشی و صبحم تو بغل گرم و نرم عضلانیش هم بیدار شده باشی
تهیونگ اینو به مسخره گفت اما نمیدونست واقعا همینطور بود
کوک سرخ شده بود
گفت
÷دقیقا همینطوره که گفتی ته
ته: وات؟ ببین عروسی منم دعوتم هاااااا ساقدوش منو جین ایم
÷کاری نداری؟
ته: نه
کوک قطع کرد و دستشو گذاشت روی سرش
و هوفی کشید و اشکی از گوشه ی چشمم افتاد روی ملافه و ملافه ی سفید هتل رو خیس کرد
نامجون شوکه شد و کوک رو به خودش تکیه داد و سر کوک رو روی سینه اش گذاشت
ادامه دارد
صبح با صدای زنگ خوردن از خواب بیدار شدم
÷مگه بهت نگفتم سایلنتش کن کیممم
نامجون که
سفت کوک رو توی بغلش گرفته بود کمر پسر رد نوازش کرد و لب زد
×گوشی توعه نه من
÷کیه بدش به من
نامجون با نوشته روی گوشی چشماش گرد شد و دستاش از دور پسر شل شد و بلد شد و به تاج تخت تکیه داد و نشست
"خرس عسلیم 🐻🍯"
و با صدای بلند گفت
×این کیه جونگکوک
کوک که مات و مبهوت بود بلند شد نشست و ملافه رو کنار زد تعجب کرده بود
هم از اینکه نامجون برای اولین بار آنقدر رسمی اسم کامل پسر رو صدا میکرد و این رسمیت برای عذاب آور بود و یکمم ترسیده بود از صدای بلند نامجون
÷ک...کیه؟؟
×این "خرس عسلیم🐻🍯" کیه؟
کوک که خیالش راحت شده بود هوفی کشید و خندید
÷اون تهیونگه😂😂😂
×منو چی سیو کردی؟
÷به اونش ام بعدا میپردازیم
و گوشی رو از دست نامجون قاپید و گفت
÷بزار جوابشو بدم
×بزارش روی اسپیکر
÷وا به تو چه مگه دوسپسرمی
×نه ولی هیونگتم
کوک کلافه هوفی کشید و گذاشت روی اسپیکر
ته: سلام بانی من
ابروی نامجون رفت بالا و از چشم کوک دور نموند
÷سلام
ته: الان لس آنجلسین نه؟ چرا معذبی؟
÷تازه از خواب بیدار شدم معذب نیستم.. آره لس آنجلسیم
ته : آنقدر دیر میگر اینکه شب تو بغل نامجون و آ ن بدن عضلانی نامجون خوابیده باشی و صبحم تو بغل گرم و نرم عضلانیش هم بیدار شده باشی
تهیونگ اینو به مسخره گفت اما نمیدونست واقعا همینطور بود
کوک سرخ شده بود
گفت
÷دقیقا همینطوره که گفتی ته
ته: وات؟ ببین عروسی منم دعوتم هاااااا ساقدوش منو جین ایم
÷کاری نداری؟
ته: نه
کوک قطع کرد و دستشو گذاشت روی سرش
و هوفی کشید و اشکی از گوشه ی چشمم افتاد روی ملافه و ملافه ی سفید هتل رو خیس کرد
نامجون شوکه شد و کوک رو به خودش تکیه داد و سر کوک رو روی سینه اش گذاشت
ادامه دارد
۱.۴k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.