خواهر گمشده*
پارت ۱۳ *
کازوتورا : هاا ؟منظورت چیه؟
همون لحظه مایکی با موتر در رو میشکنه و وارد میشه موتور رو یه گوشه میزاره و با بچه های تومان وارد میشه
مایکی : هوی کاره اشتباهیه زورتون رسیده به دست راست من شماره یک و معاونش حمله کنید؟
پدر کیوسا و باجی بخاطر لگدی که باجی با پاش به صورتش زده بود خون دهنش رو تف کرد و بعد دهنش رو با سر آستینش پاک کرد : ههه تو چیکاره ای کوتوله این دوتا بچه های منن
موهای کیوسکه رو میکشه ؛و اینم آینده ی منه دختره رو نمیخوام مال خودتون البته اگه سائوکا بزاره چون اون دیگه تحت فرمان اونه
لبخند -
سائوکا شوکر رو خاموش میکنه و میاد پیش اون :این گله رو برداشتی آوردی اینجا چیکار درزم من کیوسا رو نمیدم اون برا منه خودم کارش دارم تک خنده ای میکنه*
دراکن : اولا شما گوه خوردی دوم اونا برده شما نیستن
میتسویا : سومم باجی و خواهرش.... کیوسا میپره وسط حرفش*
کیوسا:کافیه... سرفه ی خونی به زور بلند میشه از گردنش خون میومد * فقط داداشمو از اینجا ببرید همین
باجی: هوی... یه لگد به دست پدرش میزنه و اونو سرش رو آزاد میکنه میره طرف کیوسا
کیوسا که از شدت در نمی تونست پاشه داشت رو زمین میوفتادولی باجی اونو گرفت
کیوسا با بغض صدا داری گف: از اینجا برو... اون دنبال توعه .. از فرصت استفاده کن و برو ...ممنون که اومدی داداشی ولی... ولی برگرد
باجی: هه ... صورت کیوسا رو به طرف خودش برمیگردونه* انقدر منو ضعیف دیدی خواهر چی من لبخند
اونو میبره پیش مایکی : میشه مواظبش باشی مایکی ...
مایکی اونو میگیره حتما .. ولی..
دراکن:، هوی باجی چیکار میکنی بسه بقیه اش با ما
باجی این یه بحث خانواده ایه خودم حلش میکنم
کازوعه : خودشو بتمنی چیزی فرض کرده زورش نمیرسه
کازوتورا: میزنه پس کلش درمورد رفیقم درس صحبت کن پوکر*
کازوعه: خو حالا انگار کی هس ...هی کمکم کن اون کنترل رو از اون پسر بگیریم
کازوتورا : عاو همون که .... اوک گرفتم بیا بریم با میله میزنه به دستش و کنترل پرت میشه اون طرف * کازوعه هم با لگد میزنه به صورتش کنترل رو برمیداره و میره سمت کیوسا : چجوری اینو از گردنت در بیارم
کیوسا بی جون رو دست مایکی افتاده بود
مایکی : بدش به من هوی میتسویا دراکن بیاید ببینم از این سر در میاری
دراکن شروع کرد زور زدن به حلقه ی گردن کیوسا ولی باز نشد میتسویا هم دید نمیشه بازشش کرد رو به کازوتورا کرد و سری به معنای اون مردک رو بیار اینجا بالا و پایین میکنه
باجی و پدرش هم اون طرف درگیر بودن
پدرش : ... خیلی ضعیفی تنهایی با این وضعیت اومدی خواهرت رو نجات بدی؟
باجی : من ضعیف نیستم چون... دوستام پشت هستن و در اون لحظه ...
تمامم
چطور بود عزیزان ؟
کازوتورا : هاا ؟منظورت چیه؟
همون لحظه مایکی با موتر در رو میشکنه و وارد میشه موتور رو یه گوشه میزاره و با بچه های تومان وارد میشه
مایکی : هوی کاره اشتباهیه زورتون رسیده به دست راست من شماره یک و معاونش حمله کنید؟
پدر کیوسا و باجی بخاطر لگدی که باجی با پاش به صورتش زده بود خون دهنش رو تف کرد و بعد دهنش رو با سر آستینش پاک کرد : ههه تو چیکاره ای کوتوله این دوتا بچه های منن
موهای کیوسکه رو میکشه ؛و اینم آینده ی منه دختره رو نمیخوام مال خودتون البته اگه سائوکا بزاره چون اون دیگه تحت فرمان اونه
لبخند -
سائوکا شوکر رو خاموش میکنه و میاد پیش اون :این گله رو برداشتی آوردی اینجا چیکار درزم من کیوسا رو نمیدم اون برا منه خودم کارش دارم تک خنده ای میکنه*
دراکن : اولا شما گوه خوردی دوم اونا برده شما نیستن
میتسویا : سومم باجی و خواهرش.... کیوسا میپره وسط حرفش*
کیوسا:کافیه... سرفه ی خونی به زور بلند میشه از گردنش خون میومد * فقط داداشمو از اینجا ببرید همین
باجی: هوی... یه لگد به دست پدرش میزنه و اونو سرش رو آزاد میکنه میره طرف کیوسا
کیوسا که از شدت در نمی تونست پاشه داشت رو زمین میوفتادولی باجی اونو گرفت
کیوسا با بغض صدا داری گف: از اینجا برو... اون دنبال توعه .. از فرصت استفاده کن و برو ...ممنون که اومدی داداشی ولی... ولی برگرد
باجی: هه ... صورت کیوسا رو به طرف خودش برمیگردونه* انقدر منو ضعیف دیدی خواهر چی من لبخند
اونو میبره پیش مایکی : میشه مواظبش باشی مایکی ...
مایکی اونو میگیره حتما .. ولی..
دراکن:، هوی باجی چیکار میکنی بسه بقیه اش با ما
باجی این یه بحث خانواده ایه خودم حلش میکنم
کازوعه : خودشو بتمنی چیزی فرض کرده زورش نمیرسه
کازوتورا: میزنه پس کلش درمورد رفیقم درس صحبت کن پوکر*
کازوعه: خو حالا انگار کی هس ...هی کمکم کن اون کنترل رو از اون پسر بگیریم
کازوتورا : عاو همون که .... اوک گرفتم بیا بریم با میله میزنه به دستش و کنترل پرت میشه اون طرف * کازوعه هم با لگد میزنه به صورتش کنترل رو برمیداره و میره سمت کیوسا : چجوری اینو از گردنت در بیارم
کیوسا بی جون رو دست مایکی افتاده بود
مایکی : بدش به من هوی میتسویا دراکن بیاید ببینم از این سر در میاری
دراکن شروع کرد زور زدن به حلقه ی گردن کیوسا ولی باز نشد میتسویا هم دید نمیشه بازشش کرد رو به کازوتورا کرد و سری به معنای اون مردک رو بیار اینجا بالا و پایین میکنه
باجی و پدرش هم اون طرف درگیر بودن
پدرش : ... خیلی ضعیفی تنهایی با این وضعیت اومدی خواهرت رو نجات بدی؟
باجی : من ضعیف نیستم چون... دوستام پشت هستن و در اون لحظه ...
تمامم
چطور بود عزیزان ؟
۴.۰k
۰۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.