عشق بازی پارت 31
جیسو حالش خوب بود و مرخص شد.
سوار ماشین شدند و رفتند خوابگاه جیسو: رزی، جنی ممنون که نجاتم دادید. پسر ها از شما هم ممنونم.
جیمین و تهیونگ: ☺️☺️
رزی: خواهش میکنم کاری نکردیم.
بعد جنی و جیسو خداحافظی کردن و رفتن تو اتاق
تهیونگ هم همین طور رفت تو اتاق پسر ها
رزی: ا تهیونگ هم تو دانشگاه ماست؟
جیمین: اره هم کلاسی هم هستیم 😊
رزی: اها 😁
جیمین: خوب کاری نداری منم برم؟
رزی: ن نه
جیمین: بای
رزی: ب ب باـــــــــــــــی
جیمین فهمید که رزی خجالت میکشه و نمیتونه خوب حرف بزنه.
چون دختر های دیگه جلوی جیمین مثل رزی خجالت میکشند و زبونشون بند میاد. ولی رزی برای جیمین یک دختر دیگه بود رفتار رزی با بقیه دختر ها فرق دارشت و فکر جیمین همش به رزی بود.
جیمین عاشق رزی شده بود ولی فکر میکرد رزی دوستش نداره فقط برای جذابیتش رزی دوسش داره.
# رزی
خداحافظی کرد منم با خجالت خداحافظی کردم بعد یک لبخند زد و داشت میرفت که...
سوار ماشین شدند و رفتند خوابگاه جیسو: رزی، جنی ممنون که نجاتم دادید. پسر ها از شما هم ممنونم.
جیمین و تهیونگ: ☺️☺️
رزی: خواهش میکنم کاری نکردیم.
بعد جنی و جیسو خداحافظی کردن و رفتن تو اتاق
تهیونگ هم همین طور رفت تو اتاق پسر ها
رزی: ا تهیونگ هم تو دانشگاه ماست؟
جیمین: اره هم کلاسی هم هستیم 😊
رزی: اها 😁
جیمین: خوب کاری نداری منم برم؟
رزی: ن نه
جیمین: بای
رزی: ب ب باـــــــــــــــی
جیمین فهمید که رزی خجالت میکشه و نمیتونه خوب حرف بزنه.
چون دختر های دیگه جلوی جیمین مثل رزی خجالت میکشند و زبونشون بند میاد. ولی رزی برای جیمین یک دختر دیگه بود رفتار رزی با بقیه دختر ها فرق دارشت و فکر جیمین همش به رزی بود.
جیمین عاشق رزی شده بود ولی فکر میکرد رزی دوستش نداره فقط برای جذابیتش رزی دوسش داره.
# رزی
خداحافظی کرد منم با خجالت خداحافظی کردم بعد یک لبخند زد و داشت میرفت که...
۱۸.۱k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.