عشق بی پروا ۲۷

ارسلان:دیدم کهرومینا تو حیاط نشسته دیانا خواب بود از ماشین پیاده شدم
ارسلان:تو اینجا چیکار میکنی (باداد)
رومینا :میخواهم پیش عشقم بمونم
ارسلان:تو غلط میکنی
دیانا:بیدار شدم با صدای داد دیدم ارسلان داره با رومینا دعوا میکنه پیاده شدم
دیانا:ارسلااان
ارسلان :دیانا برو تو خونه
دیانا:نمیرم چه خبره اینجا
رومینا:راحت شدی عوضی عشقم رو ازم گرفتیی
دیانا:ببند دهنتو بیشعور
ارسلان:دیانا تو برو تو رومینا از خونم گمشو بیرونننن(باداد)
دیانا:از داد زدن ارسلان سرم خیلی حالم بد بود رفتم تو خونه رفتم تو wc نشستم گریه ‌کردم واسم عجیب بود کسی که دوسش دارم سرم داد بزنه
ارسلان:رفتم تو دیدم دیانا نیست از دستشویی صدا میومد
ارسلان:دیانا اونجایی
دیانا:برو (با بغض)
ارسلان:دورت بگردم چیکارت کردم
دیانا:بروو
ارسلان:نیای بیرون رو میشکونم
دیانا:،ب من چ
ارسلان :کلید زاپاس درو برداشتم درو باز کردم دیدم دیانا جلوی اینه داره گریه میکنه
رفتم بغلش کردم موهاشو نوازش کردم

چت شده تو دیانا
دیانا:سرم خیلی بد داد زدی
ارسلان:دیانا رومینا همه جا ادم داره اگه به بلایی سرت میاورد چی گفتم برو تو حرف گوش نکردی که دورت بگردم
دیانا،:.........
ارسلان:میخواهی بستنی بخوریم
د یانا:مگع داریمم
ارسلان:........🦇
💜🦇🦉💜