فیک مافیای من پارت ۵
داخل اتاق قرار :
ویو جونگ کوک
وارد اتاق شدیم . منتظرمون بودن تعظیم کردیم و نشستیم. اینا همونایی بودن که توی مهمونی دیشب بغلمون نشسته بودن. داشتیم در مورد موضوع قرارمون حرف میزدیم که احساس کردم اون دختره داره بهم نگاه میکنه اهمیت ندادم تا جلسه تموم شه. جلسه که تموم شد اومد سمتم و...
ات: خیلی ممنون که تشریف اوردین اقای..؟
جونگ کوک: جونگ کوک. جئون جونگ کوک هستم و شما؟
ات: چوی ات هستم. خدانگهدار
جونگ کوک: خدانگهدار
خدافظی کردم و با جین رفتیم طبقه پایین سمت پارکینگ
ویو ات
به بهانه تشکر اسمشو پرسیدم. جئون جونگ کوک. اسمش خیلی جذاب بود دقیقا مثل خودش. چی دارم میگم؟ اصلا ولش کن جلسه که تموم شد کار هامم که انجام دادم پس برمیگردم خونه.
خونه :
ویو جونگ کوک
بعد دیدن اعضا و صحبت کردن برگشتم خونه. رفتم دوش گرفتم و لباس عوض کردم و رفتم پایین توی سالن تا تلویزیون تماشا کنم. راستی اسم اون دختر چی بود؟ اها چوی ات. اسم قشنگی مثل خودش... وایسا چی دارم میگم اصلا چرا دارم بهش فکر میکنم؟ ولش کنم بزار برم خوراکی بیارم فیلم ببینم.
ویو ات
رسیدم خونه کار هام رو انجام دادم و رفتم یک قهوه برای خودم درست کردم با یک کیک رفتم نشستم روی صندلی توی بالکن و شروع کردم به کتاب خوندن. نمیدونم اما جذب اون پسر شدم. حس میکنم عاشقش شدم. اما اخه من حتی اونو نمیشناسم.بیخیال دیگه بهش فکر نمیکنم شاید چون تازه دیدمش اینجوری شدم بهش فکر نکنم فراموشش میکنم
امیدوارم خوشتون اومده باشه
لایک فراموش نشه 💛
ویو جونگ کوک
وارد اتاق شدیم . منتظرمون بودن تعظیم کردیم و نشستیم. اینا همونایی بودن که توی مهمونی دیشب بغلمون نشسته بودن. داشتیم در مورد موضوع قرارمون حرف میزدیم که احساس کردم اون دختره داره بهم نگاه میکنه اهمیت ندادم تا جلسه تموم شه. جلسه که تموم شد اومد سمتم و...
ات: خیلی ممنون که تشریف اوردین اقای..؟
جونگ کوک: جونگ کوک. جئون جونگ کوک هستم و شما؟
ات: چوی ات هستم. خدانگهدار
جونگ کوک: خدانگهدار
خدافظی کردم و با جین رفتیم طبقه پایین سمت پارکینگ
ویو ات
به بهانه تشکر اسمشو پرسیدم. جئون جونگ کوک. اسمش خیلی جذاب بود دقیقا مثل خودش. چی دارم میگم؟ اصلا ولش کن جلسه که تموم شد کار هامم که انجام دادم پس برمیگردم خونه.
خونه :
ویو جونگ کوک
بعد دیدن اعضا و صحبت کردن برگشتم خونه. رفتم دوش گرفتم و لباس عوض کردم و رفتم پایین توی سالن تا تلویزیون تماشا کنم. راستی اسم اون دختر چی بود؟ اها چوی ات. اسم قشنگی مثل خودش... وایسا چی دارم میگم اصلا چرا دارم بهش فکر میکنم؟ ولش کنم بزار برم خوراکی بیارم فیلم ببینم.
ویو ات
رسیدم خونه کار هام رو انجام دادم و رفتم یک قهوه برای خودم درست کردم با یک کیک رفتم نشستم روی صندلی توی بالکن و شروع کردم به کتاب خوندن. نمیدونم اما جذب اون پسر شدم. حس میکنم عاشقش شدم. اما اخه من حتی اونو نمیشناسم.بیخیال دیگه بهش فکر نمیکنم شاید چون تازه دیدمش اینجوری شدم بهش فکر نکنم فراموشش میکنم
امیدوارم خوشتون اومده باشه
لایک فراموش نشه 💛
۷.۷k
۲۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.