وقتی فرشته ای عاشق شد🤍⛓
. . . . . . . . . . . .
با رسیدن به محل فیلم برداری که امروز کتابخونه بود لباسشو مرتب کرد (اسلاید2)و با چشم دنبال جونگکوک گشت..
با دیدن جونگکوک که میکاپ شده و در حال نگاه کردن به کتاباس به سمتش رفت و کنارش وایستاد..
لونا: اهم اهم..سلام!
جونگکوک با شنیدن صداش سمتش برگشت و با استرس و لبخند بهش نگاه کرد..
جونگکوک:سلام..خوبی؟؟
لونا:مرسی..خوبم.
جونگکوک معذب بود و این که استرس داشت کاملا مشخص بود!
پس لونا تصمیم کرد دست رو دست نذاره و بهش بگه
لونا:مندوستدارمومیخوامباهاتقراربزارم
جونگکوک با دهن باز به لونا نگاه کرد
جونگکوک:میشه اروم تر بگی؟
لونا:من دوست دارم و میخوام باهات قرار بزارم
و بعد از تموم شدن جملش فرار کرد و کنار استایلستا وایستاد
چون واقعا خجالت میکشید کنار کوک بمونه
جونگکوک به کیوتیش خندید و تصمیم گرفت تا شروع فیلم برداری یه کتاب بخونه .. ی کتاب برداشت و معرفی کتاب رو خوند..
[فرشته ای خندید،فرشته ای گریست،فرشته ای شکست و خرد شد ، فرشته ای گناه کار شد، فرشته ای توبه شکست،
فرشته ای درد کشید،فرشته ای زمین خورد،
و همه ی این ها وقتی اتفاق افتاد که فرشته ای عاشق شد..]
خبببب
پایان فیککککک
اولین روزی که شروعش کردم فکر نمیکردم اینجوری تموم بشه
یا به اینجاها برسه ..
ولی خب تموم شدد
مرسی از کسایی که حمایت کردن و فیکم رو خوندن
فردا معرفی فیک جدید رو میزارم و فرداش پارت اولش
خبب امیدوارم فیکمو دوست داشته باشیدد
کپی ممنوع
کیم.ایسومی
با رسیدن به محل فیلم برداری که امروز کتابخونه بود لباسشو مرتب کرد (اسلاید2)و با چشم دنبال جونگکوک گشت..
با دیدن جونگکوک که میکاپ شده و در حال نگاه کردن به کتاباس به سمتش رفت و کنارش وایستاد..
لونا: اهم اهم..سلام!
جونگکوک با شنیدن صداش سمتش برگشت و با استرس و لبخند بهش نگاه کرد..
جونگکوک:سلام..خوبی؟؟
لونا:مرسی..خوبم.
جونگکوک معذب بود و این که استرس داشت کاملا مشخص بود!
پس لونا تصمیم کرد دست رو دست نذاره و بهش بگه
لونا:مندوستدارمومیخوامباهاتقراربزارم
جونگکوک با دهن باز به لونا نگاه کرد
جونگکوک:میشه اروم تر بگی؟
لونا:من دوست دارم و میخوام باهات قرار بزارم
و بعد از تموم شدن جملش فرار کرد و کنار استایلستا وایستاد
چون واقعا خجالت میکشید کنار کوک بمونه
جونگکوک به کیوتیش خندید و تصمیم گرفت تا شروع فیلم برداری یه کتاب بخونه .. ی کتاب برداشت و معرفی کتاب رو خوند..
[فرشته ای خندید،فرشته ای گریست،فرشته ای شکست و خرد شد ، فرشته ای گناه کار شد، فرشته ای توبه شکست،
فرشته ای درد کشید،فرشته ای زمین خورد،
و همه ی این ها وقتی اتفاق افتاد که فرشته ای عاشق شد..]
خبببب
پایان فیککککک
اولین روزی که شروعش کردم فکر نمیکردم اینجوری تموم بشه
یا به اینجاها برسه ..
ولی خب تموم شدد
مرسی از کسایی که حمایت کردن و فیکم رو خوندن
فردا معرفی فیک جدید رو میزارم و فرداش پارت اولش
خبب امیدوارم فیکمو دوست داشته باشیدد
کپی ممنوع
کیم.ایسومی
۳.۶k
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.