part4.فیک= ملکه من
تیهونگ: اما اون جز یکی از باند های مافیا برزگ تو کره
هس نباید باش درگیر بشی
ا/ت: مافیاااااا کوک این چی میگه
_ اروم باش ببین تیهونگ انگار یادت رفته برا اینه باند مافیاشون امدن سراغ کی
#سراغ کی
_سراغ من فکر کردی چرا میا میخواد با من ازدواج کنه که تو مافیا های کره معروف بشه(کوک رئیس یکی از بزرگترین باند های مافیاست)
+چییییی قضیه چیه تو مافیااااا وای خدای من
_اروم باش فقط جواب درخواست منو بده بریم داخل
+ام....... اره
_خب بریم
+بریم♡
رفتیم داخل که دیدم خیلی خیلی خفنه ای که
دوستم سیما رو دیدم و سریع دست کوک ول کردم دویدم سمتش یکی دو سالی بود ندیمش
(علامت سیما=☆)
☆وای خره تویی چقدر دلم برات تنگ شدع بود
+وای کجا بودی تو
☆ همینحا که میبینی 🤣🤣
+کوفت هنوزم همون خری
☆اره راستی باید مواظب خودت باش چون میدونی که امدی توی کلی از باند های مافیایی
+چییی
☆مافیا من الان جز همون باند همون پسری که دستشو گرفتی هستم یعنی یع حوارایی تو بزرگترین باند مافیا کار می کنم
+اووووو
(از ویو نویسنده)
کوک با لیوان و چنگالی که کنارش بود بهم زد و گفت:
_خیلی ممنونم که به مهمونی من امدین و کمکم کردین
من امشب می خواستم جلو همه بگم که میشه دوست دختر من بشی؟ ا/ت (با حالت کیوت)
پایان ویو نویسنده
ویو ا/ت
تو حال خودم بودم که یک دفعه ای همه دست و هورا کشیدن من تازه بخودم امدم و متوجه حرف کوک شدم
سریع نقشمو بازی کردمو
خودمو انداختم تو بغلش
و............
لایک 15
هس نباید باش درگیر بشی
ا/ت: مافیاااااا کوک این چی میگه
_ اروم باش ببین تیهونگ انگار یادت رفته برا اینه باند مافیاشون امدن سراغ کی
#سراغ کی
_سراغ من فکر کردی چرا میا میخواد با من ازدواج کنه که تو مافیا های کره معروف بشه(کوک رئیس یکی از بزرگترین باند های مافیاست)
+چییییی قضیه چیه تو مافیااااا وای خدای من
_اروم باش فقط جواب درخواست منو بده بریم داخل
+ام....... اره
_خب بریم
+بریم♡
رفتیم داخل که دیدم خیلی خیلی خفنه ای که
دوستم سیما رو دیدم و سریع دست کوک ول کردم دویدم سمتش یکی دو سالی بود ندیمش
(علامت سیما=☆)
☆وای خره تویی چقدر دلم برات تنگ شدع بود
+وای کجا بودی تو
☆ همینحا که میبینی 🤣🤣
+کوفت هنوزم همون خری
☆اره راستی باید مواظب خودت باش چون میدونی که امدی توی کلی از باند های مافیایی
+چییی
☆مافیا من الان جز همون باند همون پسری که دستشو گرفتی هستم یعنی یع حوارایی تو بزرگترین باند مافیا کار می کنم
+اووووو
(از ویو نویسنده)
کوک با لیوان و چنگالی که کنارش بود بهم زد و گفت:
_خیلی ممنونم که به مهمونی من امدین و کمکم کردین
من امشب می خواستم جلو همه بگم که میشه دوست دختر من بشی؟ ا/ت (با حالت کیوت)
پایان ویو نویسنده
ویو ا/ت
تو حال خودم بودم که یک دفعه ای همه دست و هورا کشیدن من تازه بخودم امدم و متوجه حرف کوک شدم
سریع نقشمو بازی کردمو
خودمو انداختم تو بغلش
و............
لایک 15
۵۲.۶k
۰۷ آبان ۱۴۰۱