چندپارتی «تهیونگ»
#چندپارتی «تهیونگ»
«وقتی دعواتون میشه »
پارت 2
ته: الو سلام
یه یارویی: سلام رییس ببخشید این موقع زنگ زدم ولی به مشکلی پیش اومده
ته:, چه مشکلی ؟؟
همون یارو: یعنی از محصولات برگشت خورده و کارخونه قبول نمیکنه پَسش بگیره
ته: چیییی؟؟؟ اوففففف باشه الان میام
«قطع میکنه »
ته: عجب گیری کردم
رفتم حاضر شدم و برای ا.ت به نامه گذاشتم و رفتم شرکت
نیم ساعت بعد:
«توی شرکت »
همه: احترام: سلام رییس
ته: سلام
ته با عجله میره تو اتاقش و میگه که همون یارو بیاد اتاقش
یارو: سلام رییس
ته: سلام ...... خب بگو چی شده دقیقاً ؟
یارو: کرم هایی که از «یه اسمی حالا» گرفتیم و صادر کردیم چین برگشت خورده. الان اون شرکت قبول نمیکنه پسشون بگیره
ته: خیلی ضرر بدی میکنیم
یارو: بله متاسفانه
ته: چاره ایی نیست محصولات رو بفرستید توی بازار و با مدیر مالی شرکت صحبت کن ببین چیکار میشه کرد
یارو: بله چشم « میره بیرون »
تهیونگ اون روز کلا توی جلسه با آدم مختلف و کارمند های شرکت بود
ا.ت هم از خواب بیدار میشه و نامه ی تهیونگ رو میبینه که نوشته: کار پیش اومده رفته شرکت مراقب خودش باشه دارو های هم بخوره روغن هم یادش نره
دیگه حالا ا.ت کار هاشو میکنه و زنگ میزنه با دوستش غیبت و فیلم میبینه و از بیرون غذا و خوراکی سفارش میده و میخوره « چاق میشی کم تر بخور 😂»
شب میشه ا.ت منتظر تهیونگه ولی هر چه قدر منتظر میمونه نمیاد
تا ساعت ۱۲ منتظر میمونه بعدش زنگ میزنه ولی تهیونگ جواب نمیده
نگران میشه و هر چند دقیقه زنگ میزنه
دیگه داره از نگرانی دیوونه میشه«حکایت من وقتی مامان یا بابام جواب نمیدن😃» و توی خونه رژه میره که بلاخره ساعت ۴ صبح تهیونگ میاد خونه
ا.ت: چه عجب کجا بودی؟؟؟
تهیونگ: شرکت بودم کار داشتم به مشکل خوردیم
ا.ت: چرا جواب منو ندادی میدونی که قدر نگران شدم
تهیونگ: گوشیشو چک میکنه با ۳۰ تا میس کال مواجه میشه: اگر جی هیون «اکسشه»بود انقدر زنگ نمیزد
ا.ت:چی«بلند و بغض»
..........
«وقتی دعواتون میشه »
پارت 2
ته: الو سلام
یه یارویی: سلام رییس ببخشید این موقع زنگ زدم ولی به مشکلی پیش اومده
ته:, چه مشکلی ؟؟
همون یارو: یعنی از محصولات برگشت خورده و کارخونه قبول نمیکنه پَسش بگیره
ته: چیییی؟؟؟ اوففففف باشه الان میام
«قطع میکنه »
ته: عجب گیری کردم
رفتم حاضر شدم و برای ا.ت به نامه گذاشتم و رفتم شرکت
نیم ساعت بعد:
«توی شرکت »
همه: احترام: سلام رییس
ته: سلام
ته با عجله میره تو اتاقش و میگه که همون یارو بیاد اتاقش
یارو: سلام رییس
ته: سلام ...... خب بگو چی شده دقیقاً ؟
یارو: کرم هایی که از «یه اسمی حالا» گرفتیم و صادر کردیم چین برگشت خورده. الان اون شرکت قبول نمیکنه پسشون بگیره
ته: خیلی ضرر بدی میکنیم
یارو: بله متاسفانه
ته: چاره ایی نیست محصولات رو بفرستید توی بازار و با مدیر مالی شرکت صحبت کن ببین چیکار میشه کرد
یارو: بله چشم « میره بیرون »
تهیونگ اون روز کلا توی جلسه با آدم مختلف و کارمند های شرکت بود
ا.ت هم از خواب بیدار میشه و نامه ی تهیونگ رو میبینه که نوشته: کار پیش اومده رفته شرکت مراقب خودش باشه دارو های هم بخوره روغن هم یادش نره
دیگه حالا ا.ت کار هاشو میکنه و زنگ میزنه با دوستش غیبت و فیلم میبینه و از بیرون غذا و خوراکی سفارش میده و میخوره « چاق میشی کم تر بخور 😂»
شب میشه ا.ت منتظر تهیونگه ولی هر چه قدر منتظر میمونه نمیاد
تا ساعت ۱۲ منتظر میمونه بعدش زنگ میزنه ولی تهیونگ جواب نمیده
نگران میشه و هر چند دقیقه زنگ میزنه
دیگه داره از نگرانی دیوونه میشه«حکایت من وقتی مامان یا بابام جواب نمیدن😃» و توی خونه رژه میره که بلاخره ساعت ۴ صبح تهیونگ میاد خونه
ا.ت: چه عجب کجا بودی؟؟؟
تهیونگ: شرکت بودم کار داشتم به مشکل خوردیم
ا.ت: چرا جواب منو ندادی میدونی که قدر نگران شدم
تهیونگ: گوشیشو چک میکنه با ۳۰ تا میس کال مواجه میشه: اگر جی هیون «اکسشه»بود انقدر زنگ نمیزد
ا.ت:چی«بلند و بغض»
..........
۱۳.۷k
۱۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.